یکشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۴

یک کتاب استثنایی

بر حسب تصادف دکتر محمود ثقفی کتابی به خانوادهء ما کادو داد. این کتاب موضوعی کاملاً استثنایی دارد.
دکتر ثقفی که 78 ساله است استاد بازنشستهء دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران است که 4 اختراع در ایران و یک اختراع در فرانسه ثبت کرده است.
اسم کتاب "سال تحصیلی 1316-1315 در کلاس چهارم ابتدایی چه آموختیم" است. معلم کلاس چهارم از شاگردان می‌خواهد که "یک دفتر خشتی تهیه" کنند و "دیکته‌ها و نیز مسئله‌های حساب کلاس چهارم را که خارج از کتاب" درس می‌دهد با "قلم نمره 2 فرانسه" در آن بنویسند. وقتی نوهء نویسنده به کلاس چهارم می‌رود، یاد دفتر‌چه‌اش می‌افتد و یکی از دیکته‌ها را انتخاب می‌کند و "به علیرضا" می‌گوید که بنویسد. علیرضا بعد از این که چند کلمهء اول را می شنود بلند می‌شود و می‌گوید "بابا محمود ما این‌ها را بلد نیستیم" و می‌رود.
این اتفاق جرقهء چاپ کتاب را می‌زند. چاپ اول را در 500 جلد به هزینهء شخصی چاپ می‌کند و "برای سازمان‌های مسؤل کشور از جمله آموزش و پرورش، علوم، شورای انقلاب فرهنگی" و ... می‌فرستد که "تنها عدهء معدودی پس از خواندن نظر خود را اعلام" می کنند و "برخی نقدی بر آن در ایران و خارج در روزنامه و مجله" می‌نویسند.
در این کتاب که در قطع آ4 است، مقررات و ساعات کار مدرسه، درس‌هایی که می‌خواندند مثل موسیقی و تعلیم خط، یونیفرم مدرسه و جنس پارچهء آن علاوه بر مسئله های حساب و پاک‌نویس دیکته ها به خط خود نویسنده با همان قلم نمره دوی فرانسه آمده است.
به نظرم سند تاریخی مهم و جالبی است.
کتاب ما چاپ دوم است.
وقتی پدر شوهرم مرحوم شد، خانواده که خیال داشتند تمام کاغذ ماغذ ها را بریزند دور، لطف کردند و یک ملافه پهن کردند، همه را روی آن ریختند و بعد از رؤیت ما ریختند دور ! اما من که در آن زمان در حداقل محبوبیت بودم و تا سرحد امکان ندیده‌ام می گرفتند، چند چیز را نجات دادم که چون از نظرشان آشغال بود پیش خودشان گفتند "بگذار بردارد". در این غنائم تصدیق دوچرخه‌سواری، کوپن‌های ارزاق زمان جنگ بین‌الملل دوم، تصدیق کلاس ششم دبستان که چهار برابر کاغذ آ4 است و چیز هایی مثل لیسانس حقوق آن مرحوم که در سال 1320 از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده بود را برداشتم. برگهء لیسانس نصف آ4 است و تمام این مدارک یک عکس مشابه دارند که در آن هنوز ریش و سبیل آن مرحوم نروئیده بوده.
خب، دکتر ثقفی بانی شد که یک فاتحه برای پدر نازنین شوهر بخوانم.

هیچ نظری موجود نیست: