چهارشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۹

تولدی دیگر

نام من سرخ
اورهان پاموک
ترجمهء عین‌له غریب
نشر چشمه
تولدی دیگر را برای ترجمهء شگفت‌انگیز آقای غریب نوشته‌ام. اسمش را خودش این طوری "عین‌له" نوشته به جای "عین‌الله". شاید بهتر بود عنوان را می‌نوشتم: آب زنید راه را... چون مترجمی در قیاس با نجف دریابندری و خشایار دیهیمی از راه رسیده است (من ترجمهء دیگری از ایشان ندیده‌ام). ترجمه‌ای که لذت خواندن کتاب فوق العادهء اورهان پاموک را صد چندان می‌کند.
کتاب نام من سرخ، راوی چندین و چندگانه دارد، حتی تصویر سگ و اسب توی نقاشی، آدم‌های مرده و بالاخره رنگ سرخ، از روایت کنندگان متن‌اند. پس کتاب به خودی خود جذاب و کنجکاوی برانگیز است. آدم کتاب را که می‌خواند پیش خود می‌گوید: آها، پس این‌طوری است که نوبل می‌گیرند (و ما ایرانی‌ها نمی‌گیریم).
لحن ترجمه، سرتاسر محاوره ای است، گاهی به نظر کار غیر ممکنی ممکن شده است. من برمی‌گشتم و دوباره می‌خواندم که ببینم چطور چنین جملات پر ملاطی را محاوره‌ای از کار درآورده است. از نویسنده‌ای شنیده بودم که زبان گفت‌و گو را بیش از یک صفحه نمی‌توان ادامه داد. می‌گفت خاصیت لحن محاوره‌ای است. حالا بیاید ببیند که در یک کتاب پانصد ششصد صفحه‌ای، مترجم یک نفس زبان گفت‌و گوی به قولی "شل"، به کار برده و بسیار موفق هم بوده است.توصیه می‌کنم کتاب را بخوانید و این مطلب علی چنگیزی را هم ببینید.

چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۹

ماه نخشب

قیام مقنع بنا بر "تاریخ بخارا" بزرگ‌ترین قیام روستایی قرن دوم هجری و عمدتاً تحت تآثیر عقاید "مزدک" بود. ابو ریحان بیرونی می‌گوید: "مقنع ادعای خدایی می‌کرد و بر اتباعش حکم کرد که پیروی از کلیهء قوانین و احکام مزدک بر آن‌ها فرض و واجب است..."
او رختشوی بود. علم آموخت و از هر دانش بهره برد. مقنع به غایت زیرک بود و کتب بسیار از پیشینیان خوانده بود. ابتدا دعوی نبوت کرد و به زندان افتاد پس از آزادی گفت: دانید که من کیستم؟ مردمان گفتند: تو هاشم‌بن حکیمی، گفت: غلط گفته‌اید، من خدای شما و خدای همه عالمم. مردمان گفتند: دگران دعوی پیغمبری کردند، تو دعوی خدایی می‌کنی؟ گفت: ایشان نفسانی بودند و من روحانی‌ام که اندر ایشان بودم و مرا این قدرت هست که خود را به هر صورت که خواهم بنمایم...
قیام مقنع 14 سال طول کشید و تعداد لشگریان خلیفه در حمله به قلعهء مقنع را پانصد و هفتاد هزار نفر نوشته اند.
مقنع برای جلب توده ها، ماه نخشب را اختراع کرد که وسعت مطالعات او را نشان می‌دهد. او در نخشب، از شهرهای خراسان، چاهی کند که هر شب "ماه"ی از آن طلوع می کرد... بعد ها در ته چاه، کاسهء بزرگی پر از جیوه یافتند که دلیل اصلی انعکاس پرتو ماه بود.
گزیده و خلاصه شده از، حلاج – علی میرفطروس