دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۴

نثر شلخته

نثر شلخته

متن زیر از سایت کلمات است که ظاهراً چند سال پیش نوشته شده است، بنا بر این بخشی از آن را که تاریخ مصرفش نگذشته است اینجا آورده ام.


نثر شلخته ارتباط را از بين مي‌برد


فكر مي‌كنم پس از تقربياً ده ماهي كه از عمر وبلاگ‌هاي فارسي مي‌گذرد بد نباشد كمي هم به اصول ابتدايي نوشتن زبان فارسي توجه كنيم.
اگر چه وبلاگ يك صفحه كاملاً شخصي است، و شايد حُسن آن اين باشد كه حتي كساني كه به زبان فارسي احاطه ندارند مي‌توانند هر چه دل تنگ‌شان مي‌خواهد و به هر شكل كه مي‌توانند آن را منعكس كنند، اما چون منعكس كردن اين نوشته‌هاي حتي خيلي شخصي، جنبه‌ي عمومي پيدا مي‌كند، شايد بد نباشد كمي هم به اصول ابتدايي نوشتن توجه كنيم. منظور من از اين توجه، اختصاصي كردن اين نوشته‌ها به عنوان متن‌هاي ادبي نيست؛ بلكه توجه کردن در اين حد است كه دست كم غلط‌هاي پيش پا افتاده‌ي املايي و انشايي در آن به حد اقل برسد. چون متني كه اين اصول ابتدايي را رعايت نكند براي خواننده مبهم و غير قابل فهم مي‌شود.
خوشبختانه گستردگي اينترنت و ايجاد سايت‌هاي مختلف هر كسي را از هر محدودیتی رها مي‌كند (هر كس هر چه مي‌خواهد مي‌تواند بنويسد، بدون هيچ حد و حصري در هيچ موردي). امّا اگر ميان اين 600 يا بگيريم 1600 تا وبلاگ نيمي از آن‌ها اين اصول خيلي ابتدايي زبان فارسي را ناديده بگيرند، معنايش اين است كه چند برابر ِ اين تعداد، یعنی خوانندگان آن‌ها گرفتار آشفتگي‌ی زبان مي‌شوند، و به مرور ديگر هيچ كس زبان هيچ كس را نمي‌فهمد يا هر كس زبان هر كس را همانطور مي‌فهمد كه خودش تصور مي‌كند فهميده است.
البته تا آن‌جا كه من توجه كرده‌ام كساني كه به نثر كتابي مي‌نويسند، يعني كلمات را نمي‌شكنند، معمولاً كمتر گرفتار خطاهاي ابتدايي‌ی زبان مي‌شوند. دليلش كاملاً روشن است: چون در نوشتن نثر عاميانه اصول مشخصي نداريم، و چون زبان فارسي مثل خودِ ما، بدون پشتوانه‌ است، یعنی سازمانی، مؤسسه‌ای نداریم که مثل ِ مثلاً زبان دانمارکی روی آن کار کند، حتي نويسندگان ما در نوشتن نثر عاميانه مشكل دارند، چه برسد به وبلاگ نويس‌ها.
به نظر من هر كدام از ما حتي اگر حال و حوصله‌ي كنكاش در اين جزئيات زباني را نداشته باشيم، با توجه كردن به حرف زدن روزمره ايراني‌ جماعت مي‌توانيم از تعداد اين اشتباهات كم كنيم. (البته چه بهتر اگر شبي، دو شبي يك بار هم با خواندن چند صفحه‌اي از نويسندگاني مثل بهرام بيضايي، هوشنگ گلشيري، محمود دولت‌آبادي، سيمين دانشور، احمد محمود، ابوالحسن نجفي، دريابندري... به شناختن اين جزئيات زباني توجه كنيم).
من شك ندارم بدون توجه به اين جزئيات، پس از مدتي داراي زباني بي‌ريشه و بي‌پدر مادر خواهيم شد، كه هيچ كدام از ما از آن سر در نمي‌آوريم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

روح بازیگوش
من با این شلخته شدن نثر موافقم و اونو یه نوع تکامل زبان میدونم و ازش لذت میبرم . در طول تاریخ هیچ زبانی بدون تغییر باقی نمونده و نمیمونه .
مثلا کلمهء جی کی دیگه جزو زبان فارسی شده و در فرهنگ ما جا گرفته !!!
ضمنا نوشتهء قبلیت اونقدر " خفن " زیبا بود که موهای تنم سیخ شد !