جمعه، دی ۰۲، ۱۳۸۴

وبلاگ



دو لینک در این جا از وبلاگ ماهزاده امیری می گذارم:



ما خاطره ایم از به نجوا ها



شنبه، 14 آبان، 1384

و همچنین:



چند نکته ی سر دوزامی:

با این یک ذرّه شعوری که دارم، شک ندارم که بهترین داستان ها را خواهد نوشت. (اگر بخواهد، اگر بنویسد، اگر هوای آلوده نفسش را بند نیاورد). چون اولین اصل نوشتن این شور و حالی است که در ماهزاده امیری هست، در دیدن و زنده دیدن و زندگی کردن در لحظه لحظه ها. (حتی اگر این زندگی کردن در حیطه ی کلام او باشد).

نثرش انگار زیر رگبار و در شلوغی دویدن است تا وقتی که زیر سردری پناه بگیرد، یا پناه گرفته زیر سردری از دویدن در رگبار بنویسد، درست آن گونه که دیده است و با همان ضرباهنگی که در آن دویده است. پس چه غم که در این دویدن، آشفتگی گاهی حتی گریبانگیر نظم در جمله می شود. رگبار که بگذرد، وقتی درون اتاقی گرم بنشیند، سرِ فرصت نظم می دهد به این آشفتگی درون تک و توک جمله اش.

هیچ نظری موجود نیست: