شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۴

توانایی عشق ورزیدن

توانایی عشق ورزیدن

امروز دوست کوچکم لطفی در حق من کرد. نمی دانم خودش متوجه شد که چقدر ذوق زده شدم. گفت که فقط برای من، نه کس دیگر. رفتم توی آسمان ها عرش را سیر کردم.
دوست کوچکم ظرفیت بسیار بالایی دارد، عجیب و غریب. تحمل بالا، باید خیلی پا روی دمش گذاشت تا از کوره در برود. با این که خیلی جوان است و انتظار چنین مدارا هایی ازش نمی رود. یک پارچه آقا است.
فکر کردم، ظرفیتش بالاست، یعنی ظرفش بزرگ است. برای همه جور دوستی و عشق در ظرفش جا هست. وقتی تو ظرفش محبت بریزی توی خودش نگه می دارد، ظرفش نه آنقدر کوچک است که سر ریز شود، نه مثل آبکش که از آن طرفش رد شود. این جور آدم ها از طرفی هم توی ظرفشان برای همه محبت و عشق و دوستی دارند که می توانند بدهند بدون این که از کسری ذخائر بترسند. به عبارتی در دوستی " ازشان کم نمی شود".
خیلی ها ظرفشان کوچک است، گنجایشش محدود است، زود پر می شود. آدم ها وعشق هایی که توش جا می گیرند، فقط اندازه ی انگشتهای یک دست اند. یکی دو جور عشق و محبت بیشتر نمی شناسند. اگر همین یکی دو جور ظرفشان را پر کنند، دیگر ببخشید، ظرفیت تکمیل است. محبت و دوستی، یک لایه نازک روی ظرفشان است، عمق چندانی ندارد. اگر آن زیر تلاطم شود، حتماً این لایه بیرون می ریزد. یعنی لایه ی رویی فدای زیری ها می شود. ظرفیت نیست دیگر، چه می شود کرد. گاهی، وقتی رو می ایستد، اثرش مثل لکه ی روغن روی آب است. گر چه کم عمق است، ولی معمولاً باقی می ماند. شانس بیاوری تو هم اندازه ی همان لکه توی ظرفشان بریزی، و ظرفیت قهری ظرفشان را بشناسی، شاید یک جور هایی سر کنید.
خیلی ها ظرفشان آبکش است. هر چه بریزی، توش گیر نمی کند، نمی ماند، رد می شود، نمی بینند چیزی وارد شده، انگار که هیچوقت هیچ چیزی توی ظرفشان نریختند. شاید هم دوستی ومحبت برایشان اسباب زحمت است. شاید دوست دارند آبکششان همیشه برق بزند. دوستی و محبت برایشان زرق و برق زندگی است. تجملات است. شاید هم دست و پا گیر است. معمولاً هم نه کاری می کنند که محبت دیگران را برانگیزند نه حرف خوشایندی می زنند و کار خوشایندی می کنند. غالباً هم از نامرادی های زمانه در حال گله اند. نداده و نکاشته در انتظار گرفتن و برداشت محصولند. مصداق بارز عزیز بلا جهت. وقتی به این ها محبت کنی، هیچوقت از خودشان سؤال نمی کنند چرا و یا به خودشان نمی گویند، چه دوستانه! انگار "جذب" نمی کنند، انگار که می گویند: آه بله حق با شماست. در پاسخ دوستی ها چیزی نمی دهند، ندارند که بدهند.
خوشحال هم می شوند گاهی؟ با چیز های کوچک؟نمی دانم، گمان نکنم.
(چرا نوشتم خیلی ها؟ من در زندگیم از این جور آدم ها خیلی که ندیدم !)
خیلی ها هم مثل دوست کوچکم، دریا دلند. شناسایی دریا دلان هم فضیلت می خواهد!

به نظر من چند چیز موهبت است. یکی دوست داشتن. کسی را دوست بداری، احساس عالی ای است. یکی دیگر این که دوستت داشته باشند، و با علامت های کوچک این را بگیری. دیگر، توانایی دوست داشتن داشته باشی. بتوانی آدم ها را دوست بداری. و یکی، از چیز های کوچک خوشحال شوی.
این چیز ها احتمالاً برای خیلی ها دست وپا گیر است.

موهبت باز هم هست ،فضیلت هم هست !

هیچ نظری موجود نیست: