یکی دو کتاب
خب، زیر غذا را کم کردم، ماشین لباس شویی را هم روشن کردم، آن چیز هایی را هم که باید با دست بشویم، توی حمام خیس کردم، حالا دو کلمه هم اینجا بنویسم.
کتاب " شهرزاد قصه بگو "را از " محمد بهار لو" خواندم. کتاب بسیار خوش ساختی است. لذت بردم. راوی اول شخص در طول قصه های کتاب از قضاوت و شاید هم توصیف هیجانات خودش پرهیز می کند ولی خواننده تمام آن هیجانات را حس می کند و قضاوت هم البته می کند.
راستی یک قصه هم در اینتر نت در سایت سخن خواندم به اسم " سنگ سیاه" از "محمد رضا صفدری"، بسیار بسیار لذت بردم. محمد رضا صفدری نویسنده ی کتاب " من ببر نیستم، پیچیده به بالای خود، تاکم" است که چند سال پیش جایزه گرفت و نقد های ضد و نقیض در موردش بسیار بود و در بعضی نقد ها هم ( شاید طبق روال همیشگی نقد) ما تکلیف خودمان را نمی فهمیدیم چون هم به نعل می زد هم به میخ. در هر حال من این کتاب را هنوز نحوانده ام ( ولی دارمش).
دیگر یک کتاب از یک نویسنده ی آمریکایی است به زبان انگلیسی که جایزه ی پولیتزر را برده و شوهرش هم ایرانی است! راستش خیلی برایم خجالت داشت که اصلاً اسمش به گوشم نخورده بود، به خصوص شوهر ایرانی اش. البته شوهر این خانم در سال 1997 مرحوم شده اند.
فعلاً در راستای فرهیختگی یک مقدار کار نیمه کاره دارم. تمام شود در باره ی این نویسنده بیشتر می نویسم
دوشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۴
یکی دو کتاب
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
روح بازیگوش :
من امروز غذا نمیپزم چون جوجه ها و همسر خان نیستن . ولی من هم کارهامو کردم . ویروسهامو کشتم , ویندوزمو فورمت کردم و دوباره ریختم , برنامه هامو نصب کردم و حالا میتونم دو کلمه هم اینجا بنویسم .
لعنت به هر چی ویروس و ویروس نویسه !
و زنده باد هر چی مرغ کتابخون و اهل ادبه .
ولی دیگه چرا بقیهء قصه های کودکی رو نمینویسی ؟ خیلی دلچسب بود !
سلام روح عزیزم
ممنون
شاید نوشتم.
یک نفر قرار است اظهار نظر حرفه ای در باره اش بکند. ظاهراً یک کم بیشتر از انتظارش بوده ولی من نمی دانم چقدر
انتظار داشته !!!!
سلام.
لینک داستان هایی که رو نت می خونین رو اگه بدین (البته به شرطی که ارزش لینک دادن داشته باشن) خب بقیه هم می خونن و لذت میبرن.. مثلا لینک مستقیم همون داستان سنگ سیاه..
ارسال یک نظر