Sorna again
Or
The Lost Prayer Hole
نمیدانم چرا ژورنالیست ها باید به زبان اعجوج و معجوج مقاله بنویسند. اصلاً سر در نمیآورم. انگار همهشان را از یک قالب ساختهاند. عین هم مینویسند. هر مقالهای در هر بابی بخوانید، پارگراف ها همه مثل هم شروع میشود. این گناه البته وقتی ژورنالیست ادبی باشد، دیگر کبیره است و نابخشودنی. آدم دلش نمیآید لینک یک مصاحبه را اینجا بیاورد. یک مصاحبه با اهل قلم میکنند، که خدا میداند چقدر در انتقال آن امانتداری کردهاند و شعور به خرج دادهاند، آدم که میخواند مو برتنش راست میشود و افاضات گزارشگر در جای جای مطلب، به روال خواندن صدمه میزند. یعنی اینها سردبیر ندارند؟ همین که یکی جای دیگر موقعیت بهتر پیدا میکند و جایش را به دوستش میدهد، برای نشریه کفایت میکند؟
میخواستم لینکی از مهر نیوز بگذارم که شرمم شد. اما یک جملهء بسیار عادی و متداول از اینجور مقاله ها را میآورم. به نظرم اگر ژورنالیستی بتواند از این نمونه در مطلبش، بهقدر کفایت البته، بیاورد، سری توی سر ها درآورده و درجاتی از شایستگی را احراز کرده است :
«وی آدم های این رمان را در جستجوی سرنوشت هایی متفاوت و خودخواسته خواند که در ریشه فکری داستان ، منبعث از آرا و اندیشه های سارتر و کی یرکگور می باشد .»
این هم لینک، از رو رفتم.
بعضی ژورنالیست ها وبلاگ دارند. در آن جا هم، بعضی هاشان واقعاً همینطوری مینویسند. نه عیناً، ترکیبی از این و شکسته حرف زدن که ملغمهای میشود
-----------------------------
اما اگر دوست دارید مطلبی هم در موضوع داغ کن و ماندن فیلمسازان ما پشت درش، بخوانید به اینجا بروید. روزنوشت عزیز معتضدی است که کارشناس و منتقد فیلم و نویسنده است و قبلاً کتاب هایش را معرفی کردهام. دو کتاب از عزیز معتضدی از نظر رضا قاسمی جزو داستانهای ماندگار زبان فارسی است.
---------------------------------
کورش اسدی نویسنده و منتقد است. قبلاً که روزنامه خواندن را بیشتر دوست داشتم، نقدهایش را دوست داشتم. این آخرین پست وبلاگش "پوکه باز" است. پوکه باز یکی از کتابهای اسدی است. کورش اسدی داستان خرچنگ های محمود داوودی را که خلیل پاکنیا در سایتش تایپ کرده و گذاشته است، خوانده و مطلب بسیار دوست داشتنیای در بارهء ادبیات نوشته است. اسدی کم مینویسد و البته گزیده
پنجشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر