دوست من آل احمد
البته بنده کمتر از آنم که با آل احمد دوست باشم منظورم اینست که جای بچهاش هستم (فکر کردیدخفض جناح میکنم؟!!) اما ازش خوشم میآید. و مسلماً نه به خاطر کله شقیاش. زبانش را دوست دارم، تهرانی بودنش را، صراحت لهجهاش را و اثرانحصاریای که در ادبیات ما گذاشته است.
از آنجایی که ظاهراً این روزها در به در دنبال مقالههای انتقادی علیه ابراهیم خان هستم (یک جور هایی دلم خنک میشود!) این شاهد را هم میآورم .گرچه به نظرم آل احمد کمی دست به عصا نوشته است، ولی این مقاله از آنجهت که آل احمد از خودش هم انتقاد میکند، خواندنی است که ببینیم این رسم حسنه (چه رسمی؟ مگر چند نفر اینطور نوشتهاند؟) چه به بوتهء فراموشی سپرده شده است.
اما چیزی که از آل احمد مرا همیشه به خود جلب کرده است "زماندار" بودن نوشتههایش است. شما زمان و فضا را در آن به خوبی حس میکنید. این آیا ناشی از تعهد نویسنده است؟ و آیا نویسنده میبایست متعهد باشد؟ یا این هم مثل بقیهء نظرات سارتر و همدورهای هایش، زمانهاش سپری شده است؟
طبق یک اصل مهم و قابل تعمیم روانشناسی، اصول و اعتقاداتی که به آن پایبندیم از فضای بیرونی ما تأثیر میگیرد و در صورت تغییراتی در آن فضا، پایبندی و شدت واکنش به خلاف آن یا میزان تساهلی که در موردش داریم و شاید ندیده گرفتن و زیر پا گذاشتن ها، همه وخیلی چیز هایی از ایندست، متغیر میشود.
پس همین " تعهد نویسنده" مطلقاً قابل تعمیم یا مطلقاً مردود نمیتواند باشد وقتی که فضای بیرونی نویسنده ها در زمان ها و مکان ها به شدت متغیر و غیرقابل مقایسه است.
بنده البته هنوز بر این باورم که دنیای بیرونی برای نویسنده های ما از زمان آل احمد چندان تغییری نکرده است و هنوز هم نویسنده به همان اندازه متعهد است . گرچه ظاهراً در آن سالها با دل و جرأت بیشتری یکدیگر را در ملأ عام (نشریات) نقد میکردند و نقد را صرفاً آب به آسیاب دشمن (حکومتی که همیشه مقابل ادبا بوده) ریختن نمیدانستند.
اما در همین باب این مقاله که سال انتشار آن قاعدتاً باید حدود دههء پنجاه میلادی باشد، به خوبی همین مقوله را شرح می دهد.
یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵
ادبیات متعهد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر