بورخس – فوئنتس
قبلاً هم چند کلمهای در بارهء کتاب "از چشم فوئنتس" نوشتهء فوئنتس ترجمهء عبدالله کوثری نوشته بودم.
کتاب را فوئنتس به انگلیسی نوشته است.
امروز هوس کردم در بارهء بخش بورخس ِ کتاب بنویسم ولی بد نیست از خود کتاب کمی بیشتر بگویم.
فوئنتس در یازده نوامبر دنیا آمده که روز تولد داستایوسکی (هورا!) و ونهگات هم هست. تقریباً یک پنجم کتاب زندگینامهء خودش است.
فصل های بعدی –تا بورخس- به این ترتیب است: سروانتس، دیدرو، گوگول (Highly recommended)، بونوئل و بورخس . بعد هم میلان کوندرا و مارکز و آخر کتاب هم مقالات و مصاحبهها و سخنرانیهایی از خودش.
بخش بورخس از همه متفاوتتر است. در بخشهای دیگر، هر کدام از سر فصلها به صورت یکجور تحقیق، زندگینامه (البته نه به سیاق متعارف)، خاطرهها و گفتگوهایی که با بعضی (قهراً بعضی!) از این اشخاص داشته و البته نظر و طرز تلقی خودش از آثار آنها است.
در فصل بورخس به اسم " بورخس در عمل" که 26-25 صفحه است، یک متن بورخسی نوشته است که واقعیت و تخیل آنچنان به هم آمیختهاند که جابه جا در متن خواننده را گیج میکند! (فکر نکنید وقتی با بورخس از توی دود طیالارض میکنند، من فکر کردم که هر دو صاحب کراماتاند!)
خلاصه متنی بورخسی نوشته و بسیار هم خوب از عهدهاش برآمده. میدانید، سرقت ادبی یا بهتر بگویم هنری، همه هنرمندان را وسوسه میکند. شاید سبک بورخس فوئنتس را هم وسوسه کرده بوده، و حالا در این کتاب خیلی محترمانه و قابل قبول، دارد میگوید: به! کجای کارید؟! من هم بلدم، خوبش را هم بلدم!
من که بورخس را خیلی دوست میدارم، خواندن این فصل برایم لطفی مضاعف داشت. کم پیش میآید که آدم کتابی را بخواند و با رضایت به صفحاتش لبخند بزند. منظورم این است که خواندن به خصوص بخش بورخس برایم جای شکر داشت.
سهشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
رفيق...هرچي گشتم اون ايميل ات رو پيدا نكردم..وگرنه اونجا مينوشتم...لطف كن هم اون ايميل رو برام دوباره بفرست...هم اينكه خودتون بهتر ميدونيد...من همه رقمه در خدمتم...
ارسال یک نظر