داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
گردآوری: روبرتو گونزالس اچهوریا
عبدالله کوثری
نشرنی1380
کتاب یک مقدمهء کوتاه از مترجم و یک مقدمهء مفصل از گردآورندهء دارد.
روبرتو گونزالس اچهوریا استاد صاحب کرسی ادبیات هیسپانیک و تطبیقی دانشگاه ییل است. بنده در به در به دنبال محل تولد این استاد گشتم تا ببینم مال کجای آمریکای لاتین است، به جایی نرسیدم. اما از آنجایی که در لیست بلند و بالای کتابهایی که نوشته، چند تایی در ستایش کوبا و هاوانا است ظن به کوبایی بودنش برایم قویتر شد. از طرفی این کتاب مجموعه داستان را دانشگاه آکسفورد منتشر کرده که در وحلهء اول آدم فکر میکند که آکسفورد انگلستان است ولی چون استاد ساکن آمریکا است نمیتوان مطمئن بود.
در هر حال اصل کتاب مفصل تر از ترجمهء فارسیاش است و مترجم امیدوار است که بعداً فرصتی دست بدهد تا در مجلد دیگری داستانهای باقیمانده را ترجمه و چاپ کند.
روبرتو گونزالس اچهوریا نویسندگان آمریکای لاتین را به سه دورهء زمانی تقسیم کرده است و تحت سه بخش جداگانهء دورهء استعمار، ملتهای جدید و دورهء معاصر داستانهایی را از نویسندگان مختلف انتخاب کرده است.
"نخست سربازان فاتح آمریکا را فتح کردند، آنگاه پادشاه با لشگری از حقوقدانان از راه رسید. نظامی گسترده و دقیق از قوانین پدید آمد که با کمک صنعت جدید چاپ و اعمال قدرت تشکیلات دیوانی عظیم، عمل میکرد. در سال 1681 برآوردی از "قوانین مربوط به جزایر هند" نشان داد که بعد از کشف دنیای جدید به طور متوسط روزی یک قانون وضع شدهاست، غیر از یکشنبهها. بیشتر داستانهای دورهء استعمار با شبکهء این قوانین در هم بافته و از نهانخانهء اسناد قانونی در آمده و بدل به گنجینهء داستانها شده است.
....نویسندگان مدرن آمریکای لاتین در این وقایعنامهها گنجینهای سرشار از رویدادها و شخصیتها یافتند و آنها را در داستانهای خود بهکار گرفتند."
داستانهای دورهء استعمار گرچه داستانهای افسانهای، سلحشوری، ماجراجویی و جادوگری است خواننده اعتراض نویسندهها را به وضع موجود نمیتواند ندیده بگیرد.
ادبیات ملتهای جدید مربوط به قرن نوزدهم است که روشنفکران و هنرمندان آمریکای لاتین به اروپا سفر کرده بودند ونشریاتی راه انداخته و تا حدودی تحت تأثیر سبک های رایج اروپا و آمریکای شمالی می نوشتند.
دورهء معاصر هم که همین حالا است و از آنجایی که تحقیق و گردآوری روبرتو گونزالس اچهوریا در بارهء داستان کوتاه است در مقدمهاش بر این بخش بورخس را تحسین کرده است.
من همهء این چیز ها گفتم تا این تکه از کتاب را اینجا بیاورم، از بورخس که خیلی دوستش دارم: (نقل به مضمون)
مهمترین نویسندهء آمریکای لاتین و یکی از بهترین نویسندگان جهان خورخه لوئیس بورخس است. تآثیر او بر داستان نویسان قابل سنجش نیست. کتاب Ficciones او تآثیرگذار ترین مجموعهء داستان کوتاه قرن بیستم است. بورخس میگفت رمان را دوست ندارد و از نظر او رمان فاقد شکل و ملالآور است و برخلاف تمایل دورنی خودش داستان کوتاه نوشت[یاللعجب!] او نوشته است که در نوشتههای پروست صفحاتی هست که مثل خود زندگی ملالآور است. او از رمان روان شناختی (نویسندگان بزرگ روس و پیروانشان) انتقاد میکرد. [من نه! من عاشق پروست و نویسندگان روس به خصوص داستایفسکی هستم.]
بورخس عقیده داشت که داستان کوتاه قالبی بهتر از رمان است و بهترین داستان کوتاه هم آن است که مضمون پلیسی داشته باشد. داستان به سبب توالی بی امان رویدادها و شبکهء پیچ در پیچ جرئیات و روابط درونی و متقابل میان آنها،عملکردی چون تراژدی دارد. او به تصنع مطلق داستان عقیده داشت و ادعای بیپایهء واقعگرایی را رد میکرد. به نظر او رمانهای واقعگرا که با توصیف مفاسد اجتماعی در روستاها جوهر هر منطقه را تصویر میکنند، محصولاتی خام و برای مقاصد سیاسی فرصتطلبانهاند که با تحقیقاتی در شهرها سر هم بندی شدهاند.
چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر