دوستی دارم که توی مدرسه زبان دومش فرانسه بوده و لیسانس هم از فرانسه گرفته است. می گوید –لابد شما میدانستید، من نمی دانستم- فرهنگستان زبان فرانسه، هر ماه یک جزوه اصطلاحات جدید را که بین مردم رایج شده، بیرون میدهد.(همان حفن و این چیزهای خودمان. البته حتماً اصطلاح های علمی هم توی این جزوه هست!) گاهی یکی دو صفحه است گاهی بیشتر. میگوید من عضو هستم و برایم میرسد ولی نمیخوانم یا اگر میخوانم یادم میرود و هر وقت میروم فرانسه خوب حرفها را متوجه نمیشوم.
ایرانیهاییهم که پس از سالها اینجا میآیند، بعضی چیزها را خوب متوجه نمیشوند. منظورم از همهء این بدیهیات، مشکلات ترجمهء مثلاً متن انگلیسی در ایران یا نویسندگی به زبان فارسی در خارج است.
همین سریالهای آبکی –چه وطنی چه خارجی- اگر تحمل و طاقت دیدنش را داشته باشیم، کمک میکند به زبان زنده دسترسی پیدا کنیم یا بیشتر دسترسی پیدا کنیم.
یادم میآید که فیلم «ده» کیارستمی را در خارج میدیدم، یک جا یکی از پرسوناژها با مقنعه بود. دوستی که سالهاست خارج است پرسید: منظورش این است که خیلی مؤمن است؟ گفتم نه، یعنی از سرِکار آمده.
به قول آقای ابطحی، همینطوری گفتم!
ایرانیهاییهم که پس از سالها اینجا میآیند، بعضی چیزها را خوب متوجه نمیشوند. منظورم از همهء این بدیهیات، مشکلات ترجمهء مثلاً متن انگلیسی در ایران یا نویسندگی به زبان فارسی در خارج است.
همین سریالهای آبکی –چه وطنی چه خارجی- اگر تحمل و طاقت دیدنش را داشته باشیم، کمک میکند به زبان زنده دسترسی پیدا کنیم یا بیشتر دسترسی پیدا کنیم.
یادم میآید که فیلم «ده» کیارستمی را در خارج میدیدم، یک جا یکی از پرسوناژها با مقنعه بود. دوستی که سالهاست خارج است پرسید: منظورش این است که خیلی مؤمن است؟ گفتم نه، یعنی از سرِکار آمده.
به قول آقای ابطحی، همینطوری گفتم!