دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۷

ترجمه، گل آقا، اطناب

کتابی را که امسال با سر و صدا برندهء جایزه شد، می‌خواندم.
ترجمه سرشار از حشو ( و حشو قبیح) و درازگویی است. یاد ترجمه‌ای از گل آقا افتادم. رفتم پیدایش کردم و دیدم نه، مصداق حشو نیست اما درازگویی چرا. ببینید و لذت ببرید:

گزیدهء دوکلمه حرف حساب
1368-1363
سروش1369
یک‌شنبه 9/12/1366

"دیوان شاعر عرب «امرؤالغیظ» را مطالعه می‌کردم که ناگهان چشمم افتاد به یک مصراع، چنان حظ و کیف و لذتی از آن بردم که دیدم حیف است خوانندگان را بی‌نصیب بگذارم.
...

«پَرتَنی فی چالَه یَوماً واژگونی، یا حبیبی!»

ترجمه:« در چالهء خیابان پرت شدم، به درستی که نمی‌دانستم از کجا جلوی پایم سبز گردیده است و در آن معلق گردیدم. ای محبوب من! مگر معلقات سبعه را نخوانده‌ای؟ پس این فردوسی طوسی داستان بیژن و منیژه را همین‌جور کشکی برای خودش سروده؟ ای معشوق بی‌وفا! ادارهء اطفائیه را بگو نردبان بیاورد و مرا از چاله دربیاورد که می‌باشد چون چاه بیژن تنگ و تاریک! و مرا دیگر نه دست و پای سالم مانده است و نه اتومبیل ما را فنر! هلا(!) یا خیمگی خیمه فرو هل! که در این خیابان شتر با بارش گم می‌شود از فزونی چاله! و اگر شترت گم شد، دیگر به ما هیچ ربطی ندارد! این لامروت که چاله نیست، چاه ویل است! به تحقیق که در زمان شهردار سابق هم چاله بود، اما نه به این درشتی! و من می‌ترسم شهردار عوض شود و من همچنان در توی چاله مانده باشم. به درستی که...»
البته ترجمهء آن مصرع هنوز تمام نشده! اما ترسیدیم کسانی، که نه از شعر عرب سررشته و اطلاع دارند و نه از اصول فن ترجمه و نه از هیچ جای دیگر، به ما اعتراض کنند که...

...
این «امرؤالغیظ» با آن «امرؤقیس» هیچ نسبتی ندارد، الا یک نسبت دوری!
... "


خب من همین قدرش را تایپ کردم. سه نقطه ها از من است غیر از سه نقطهء متن ترجمه که گل آقا خودش می‌گوید هنوز تمام نشده.