جان بارت در سال1973 ، برای خیمرا، برندهء جایزهء کتاب ملی شد.
متن زیر نامهء پذیرش جایزه است:
"گوته در نامهای به دوک وایمار مینویسد: « من متقاعد شدهام که رد نشان عالی همانقدر بیشرمانه است که لجوجانه تشنهء گرفتنش بودن.» هرچقدر هم این جایزهها بولهوسانه و گذرا باشد، من آنرا میپذیرم. ما همگی عقیده داریم که جوایز ادبی فاجعهآمیز است ولی اگر هم جایزهای نباشد، کسل میشویم، و با اینحال برایمان خوشایندتر است که وقتی جایزه نمیبریم شانههایمان را بالا بیندازیم. به نظر من، یک جایزهء ادبی ارزشمند آن است که گاهی هم بدون توجه به شایستگی نویسنده، به او اهدا شود."
فقط تصور بفرمایید یک برندهء جایزهء ادبی خودمان، موقع جایزه گرفتن، بهجای تشکر از خاله و عمهء دستاندر کاران و تأیید حسن داوری، همچین حرفی بزند!
متن زیر نامهء پذیرش جایزه است:
"گوته در نامهای به دوک وایمار مینویسد: « من متقاعد شدهام که رد نشان عالی همانقدر بیشرمانه است که لجوجانه تشنهء گرفتنش بودن.» هرچقدر هم این جایزهها بولهوسانه و گذرا باشد، من آنرا میپذیرم. ما همگی عقیده داریم که جوایز ادبی فاجعهآمیز است ولی اگر هم جایزهای نباشد، کسل میشویم، و با اینحال برایمان خوشایندتر است که وقتی جایزه نمیبریم شانههایمان را بالا بیندازیم. به نظر من، یک جایزهء ادبی ارزشمند آن است که گاهی هم بدون توجه به شایستگی نویسنده، به او اهدا شود."
فقط تصور بفرمایید یک برندهء جایزهء ادبی خودمان، موقع جایزه گرفتن، بهجای تشکر از خاله و عمهء دستاندر کاران و تأیید حسن داوری، همچین حرفی بزند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر