451
صدای همهمهء توی حیاط تا این بالا میآید. اینجا همه پچپچ میکنند. مگر چه خبر شده؟ نکند راست گفته باشند؟ با عجله مینویسم. باید این را تمام کنم. اگر این دست یاری کند. به طرف آشپزخانه میدوم تا دستهایم را کمی خنک کنم. آب باریکه میآید. بیا بیا! زود باش. آب را توی دستم جمع میکنم. آب گودی دستم را سوراخ میکند. سوراخ بزرگ و بزرگتر میشود. آبی که جمع کرده بودم رها میشود. سوراخ انگشتهایم را میبلعد. صدای افتادن حلقهام توی ظرفشویی میآید. وای! کسی صدای منرا نمیشنود. به طرف در میدوم. با ساعد باز میکنم. با آرنج دکمهء آسانسور را میزنم. زودباش بیا! یکی به دادم برسد. در باز میشود. غریبهای روی چارپایهء آسانسور چی نشسته، سرش را به دیوار تکیه داده است. به صدای در سرش را بالا میآورد. جلویش تلی از دست است، از مچ. به طرف خانه فرار میکنم. در را هل میدهم. همه پشت پنجره جمع شدهاند، ساکت به حیاط نگاه میکنند. بوی دود میآید. کنار پنجره میروم. کسی به دستهایی که ندارم توجه نمیکند. از حیاط دیگر صدایی نمیآید. سکوت. یک عده نگاه میکنند، یک عده کاغذها را میسوزانند.
پنجشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۵
دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۵
از چشم فوئنتس
نوشتهء فوئنتس
ترجمهء عبدالله کوثری
طرح نو
این کتاب چاپ دوم است و چاپ اول آنرا نشر قطره منتشر کرده بوده است.
مجموعهء مقالاتی است از فوئنتس. فصل اول در بارهء خودش و فصلهای بعدی دربارهء سروانتس، دیدرو، گوگول، بورخس، کوندرا و مارکز است.
قطعهء زیر را از بخش سروانتس انتخاب کردهام.
...دن کیشوت در آغاز شکستناپذیر است. تجربهگرایی سانچو، از این دیدگاه کلامی بیفایده است، زیرا دن کیشوت هر بار که شکست میخورد، در دم سخنپردازیهای لفاظانهء خود را از سر میگیرد، بی آنکه خود را ببازد. کلمات همواره با واقعیت یکسانند، واقعیتی که چیزی نیست مگر تداوم کلماتی که پیش از این خوانده است و اکنون به عمل درمیآرد. او فاجعههایی که بر سرش میآید با کلمات خواندههای حماسی پیشین خود توجیه میکند و در دنیای کلماتی که از آن اوست کار خود را دنبال میکند.
هری لوین صحنهء معروف نمایش در نمایش هاملت را با فصل خیمهشببازی استاد پدرو در دن کیشوت مقایسه میکند. در نمایشنامهء شکسپیر، شاه کلادیوس آن بازی را بر هم میزند، به این دلیل که تخیل رفته رفته دارد به گونهای بس خطرناک به واقعیت شبیه میشود. در رمان سروانتس، دن کیشوت بر بساط خیمهشببازی استاد پدرو حمله میبرد، به این دلیل که بازنمایی رفتهرفته بسیار به تخیل شبیه میشود. کلادیوس آرزو میکند که واقعیت دروغ باشد: کشتن پدر هاملت، پادشاه. دن کیشوت آرزو میکند که خیال واقعیت باشد: زندانی شدن شاهدخت ملیسندرا به دست مورها.
یکی شدن تخیلی با واقعی، هاملت را به واقعیت بازمیگرداند، و از واقعیت، بالطبع، او را تسلیم مرگ میکند: هاملت فرستادهء مرگ است، از مرگ میآید و به سوی مرگ میرود. دن کیشوت سفیر خواندههاست. در ذهن او آنچه میان سوداهایش و واقعیت جدایی میاندازد واقعیت نیست، بلکه جادوگرانی هستند که او در خواندههایش شناخته است.
....
جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۸۵
... اين است حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمهاللهِ عليه، اين بود که گفتي: «مرا دعاي نشابوريان بسازد.» و نساخت. و اگر زمين و آبِ مسلمانان به غصب بستد، نه زمين ماند و نه آب. و چندان غلام و ضياع و اسباب و زر و سيم و نعمت هيچ سود نداشت. او رفت و اين قوم که اين مکر ساخته بودند نيز برفتند، رحمهالله عليهم....
«گزیدة تاریخ بیهقی» به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی،
چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۵
فاعتبروا
خیلی سال پیش با دوستی رفته بودم دکتر تا پانسمان بینیاش را باز کند. توی مطب دکتر پر بود از کسانی که میخواستند دماغشان را خوشگل کنند. آدم تو زندگیاش هیچوقت این همه دماغ کج و کوله با ابعاد کیهانی یکجا و در یک نشست نمیبیند! بعضی ها هم عمل کرده بودند و آدم با ناباوری میدید که هنوز یک عالم اضافات دارد!
آن روز که برگشتم خانه، از جلوی آینه دور نمیشدم و با تحسین به خودم لبخند میزدم! به نظرم باید مدل آقای دکتر میشدم تا برای مریض هاش از روی دماغ من الگو بردارد!
غرض این که توفیقی دست داد که سه ترجمه از یک متن واحد تصادفی با دوستان دم دست داشتیم (سه ترجمه، مؤید استقبال) و شروع به خواندن کردیم چون یکی گفت که آن داستان را دوست دارد پس بخوانیم. متن اصلیِ انگلیسی را نداشتیم ولی کشفیاتی که کردم احتیاجی به آن نداشت. از فارسی شکسته بستهء هر سه متن میگذرم. همان که لفظ به لفظ ترجمه میشود و درست ترتیب قرار گرفتن واژههای انگلیسی را بدون کم و کاست به ذهن متبادر میکند و جملات مطول نفس گیر که به نقطه که میرسی مبتدا را فراموش کردهای.
چیز جالب این بود که زمان افعال، نظرگاهی که نویسندهء بینوا انتخاب کرده بود، عدد ها و ماهها همگی با هم فرق میکرد. مثلاً یکی نوشته بود ماه ژانویه، یکی ژوئیه!! (چه فرق میکند منظور نویسنده "قبلاً" بوده دیگر!) یکی نوشته بود هوای 33 درجه یکی نوشته بود 24 درجه. یعنی اگر تبدیل فارنهایت و سانتیگراد را هم در نظر بگیریم، باز هم نمیخواند. یکی نوشته بود " کی شروع میشود؟" یکی دیگر " کی شروع میکنند؟"
کاش کتاب دوستانم الان پیشم بود تا جملات بیشتری مینوشتم. هر کدام از این مترجمها هم در کل داستان 15-10 صفحهای یکی دو جمله هم مثل: "دلشان برای هم رفته بود" و "گلویش پیش فلانی گیر کرده بود" داشت که فکر میکنم همین یکی دو جمله ترجمه را از نظر مترجمین توجیه کرده بود.
این بود که به نظرم ترجمههای خودم مثل دماغ آنسال آمد!! مقایسه با بدترین ها!!
البته ادیبی هست که برایم مثل وجدان میماند و میکوبد روی کتاب و میگوید: با این ها که خودت را مقایسه نمیکنی؟ و من آب میشوم و توی زمین فرو میروم و دماغم هم نجاتم نمیدهد.
سهشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۵
اعتراض
گریس پی لی
Grace Paley
گریس پی لی متولد 1922 نیویورک از پدر و مادر مهاجر یهودی روس است. پدر و مادرش به دلیل مخالفت با تزار به سیبری تبعید شدند و بعد به آمریکا فرار کردند. پدرش پزشک بود و مادرش که وقتی گریس 22 ساله بود از سرطان مرد، عقاید سوسیالیستی داشت.
پی لی نویسندهای فمینیست و مبارز است. تمام عمرش علیه جنگ، سلاح و انرژی هستهای و مسائل زنان و اقلیتها فعالیت کرده است.
پی لی در می سال 1978 همراه با چند تن از همپالکی هایش دستگیر و روز 13 فوریه 1979همگی به پرداخت 100 دلار جریمه و 180 روز حبس تعلیقی محکوم شدند.
در شمارهء دوم فوریه 1979 نیویورک تایمز، دانلد بارتلمی که در آن زمان معاون پن آمریکا بود، مقالهای در این خصوص نوشت که در زیر میآید.
در چند کشور که گردش مالی خوبی هم دارند رسم است که به محض اینکه نویسندهها چیزی میگویند که به مذاق دولت خوش نمیآید یا نمیخواهد به گوش شهروندان برسد، زندانیشان میکند.
مرکز پن در آمریکا پروندهای برای نویسندههایی که در تمام دنیا به زندان میافتند، درست کرده است که مرتب روز آمد میشود. بنابر این مثلاً ما میدانیم که نویسندهء کنیایی نگوگی وا نیونگو در 12 دسامبر بعد از یکسال زندان آزاد شده و با دختر پنج ماههاش سرگرم است ولی این را هم میدانیم که نویسنده و سردبیر بنگلادشی مظهر علی خان در سوم دسامبر دستگیر و بعد آزاد شد ولی منتظر رأی دادگاه به دلیل نقض قانون اسرار رسمی است. تا نوشتن این مقاله، پن گزارشی دربارهء نویسندههای آمریکایی که به دلیل ابراز عقیده به زندان افتاده باشند نداشته است که البته روز 13 فوریه ممکن است اوضاع تغییر کند. در آن تاریخ گریس پی لی و ده تن از همفکرانش که شامل سه نویسنده دیگر هم هست، کارن مالپد، گلن پونیه و ون زوئیزون، قرار است به جرم ارتکاب بزه به دلیل تظاهرات ضد هستهای روی چمنهای کاخ سفید، در واشنگتن محاکمه شوند.
روز کارگر سال پیش گریس پی لی و همقطارانش، تور کاخ سفید را نیمهکاره رها کردند و روی چمنهای کاخ سفید قدم زدند و پلاکاردی را باز کردند که روی آن نوشته بود: " نه سلاح هستهای نه انرژی هستهای، چه آمریکا چه روسیه." اعلامیه هایی هم پخش کردند که همین پیام را میداد. گارد کاخ سفید به سرعت آنها را دستگیر و از آنجا دور کرد.
به نظر می رسد دولتمان دارد به طرق مختلف دست و پا چلفتی* بودن را مد میکند. تظاهر کنندگان هیچگونه تهدیدی علیه رئیس جمهور، کاخ سفید، یا تصور بفرمایید آمریکا نبودند، حتی آزارشان به آن چمن ها هم نرسید. گریس پی لی میگوید: "آرام و با دقت، فقط مسلح به کاغذ."
پیامی که روی پلاکارد بود مغایرتی با اظهارات پرزیدنت کارتر دربارهء مسابقات تسلیحاتی و انرژی هستهای نداشت.
درست همان موقع که این گروه در واشنگتن اعتراض میکردند، شش آمریکایی دیگر پلاکارد مشابهی را به روسی در میدان سرخ مسکو برافراشتند. این گروه هم اعلامیه پخش کردند. مسؤلین انحاد جماهیر آنها را دستگیر کردند، دادی سرشان زدند و ولشان کردند.
مرکز پن آمریکا پیامی به پرزیدنت کارتر فرستاده است که در بخشی از آن میگوید:
"اگر این نویسندهء بسیار با اهمیت و همقطارانش به دلیل بیان مسالمت آمیز عقاید، به زندان محکوم شوند ما چندان قادر نیستیم شوکی را که به جامعهء ادبی و همچنین کل دنیا وارد و دلهرهای را که ایجاد میکند، آرام کنیم."
گفتنش به نظر کار منطقی و درستی میآید.
در صورتیکه دولت بیرحمانه با آنها رفتار کند، مسلماً 1600 نویسندهء عضو پن و حداقل چهار پنج میلیون خوانندهء این نویسنده ها شعور دولت را مورد تردید قرار خواهند داد.
مقامات بذل توجه بفرمایند که فرستادن پیام به مسؤلین کار آسانی نیست و گاهی مستلزم راه رفتن روی چمن است.
اکنون پرزیدنت کارتر فرصتی به دست آورده است تا از دفاتر به درد بخور خود به منظور اجتناب از اشتباه قضایی استفاده کند و جلوی شرمساری پیوستن آمریکا به شیلی، آرژانتین، ایران، اتحاد جماهیر شوروی، آفریقای جنوبی و چهل پنجاه کشور دیگر فهرست ننگین پن را بگیرد.
* کارتر به رئیس جمهور دست و پا چلفتی مشهور بود.
دوشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۵
Faith & Reason
In a world where religion is poison to some and salvation to others, how do we live together? It's an old debate, this discussion of belief and disbelief. On one end of the spectrum people say, "Only religion counts." On the other end, "Only reason counts."
Well I've always been a fellow who falls in the middle of this one. Neither wholly a believer nor wholly a skeptic, I see democracy as a co-operative that depends on our thinking out loud and reasoning through until we resolve the issue.
— Bill Moyers
Bill Moyers talked with writers from around the world about Faith & Reason. They were gathered in New York for the Pen World Voices Festival.
/
چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۵
نکته
رفته بودم خرید. از سوپری حال پسرش را که 6-7 ماهیاست ازدواج کرده پرسیدم.
گفت: خوبه.
گفتم: خبری نیست؟
با لبخند گفت: نه.
سوپری ترک است ولی منظور من را فهمید.همین را به کس دیگری گفتم (فارس هم بود)، نفهمید.
اگر کسی بخواهد این را به انگلیسی ترجمه کند. عیناً همین را. آیا خوانندهء متن انگلیسی هم میفهمد که منظور من این بوده که: عروست حامله نیست؟
دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵
فارسی شکر است
عنوان آخرین پست امیر مهدی حقیقت که ترجمههایش به چاپهای سوم و چهارم رسیده است، یک حبه قند پارسی است. بخشی از کتاب "سنگی بر گوری" آل احمد" را آورده– درس عبرت- و بعد به قول خودش "ویرایش وارونه" و "ناشیانه" کرده است. دلم میخواست من هم یک "ویرایش وارونهء بی سوادنه" میکردم!!! چون ترجمههایی هست که توی گوشم زنگ میزند و کف دستم را به خارش میاندازد!!
امیر مهدی در ترجمههایش از اصطلاحات فارسی ِ تهرانی زیاد استفاده می کند. برداشت خودم است که میگویم اصطلاحاتش تهرانی است، رنگ و بوی حرف زدن مادر بزرگ و مادر مادر بزرگ من را دارد که یکی از یکی لغز گوتر هستند و بودند و با دقت و صحیح تلفظ میکنند و میکردند. شاید او هم از این جده ها داشته و دارد ولی اینطور که پیداست کتابهای آل احمد و هدایت و عرض شود بزرگ علوی و جمالزاده را هم، به دقت و به قصد تأمل وتفکر خوانده است. برای همین است که گسترهء گنجینهء واژگانش وسیع است.
یک موقعی فکر میکردم که نسل تازهء حوزهء قلم، این جور مطالعات را اتلاف وقت میدانند. شکر خدا که خلافش ثابت شد.
سهشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۵
آپدایک
مصاحبه جان آپدایک با نیویورک تایمز در بارهء کتاب جدیدش "تروریست"
مقدمهء خودم دربارهء دستگرمی و این خبر تازه
بعد از این که این مصاحبه را ترجمه کردم، دیدم عیناً لحن ژورنالیستهای وطنی شده که هم به خاطر یکنواختی و یکسانی لحن بهشان ایراد میگیرم و هم وقتی مقالههایشان را میخوانم مو بر تنم راست میشود. پس عجالتاً به یک کشف نائل شدم که همگی مدل همقطار های فرنگیشان مینویسند، حتی اگر راجع به سیل خوزستان بنویسند و با یک هنرمند ایرانی مصاحبه کنند، مطلبشان ترجمه به فارسی است.
پس سر و ته مصاحبهء اصلی را جمع و جور و تا جایی که در بضاعتم بود فارسیاش کردم.
جسارتاً اگر کسی تمایل دارد، این هم لینکش.
چارلز مک گراث
31 می 2006
جان آپدایک با اینترنت که کار میکند،نگران است، مبادا از این طریق کرم هایی وارد کامپیوترش بشوند و هر چه دارد مینویسد بجوند. با این حال برای رمان جدیدش "تروریست" در اینترنت دنبال چاشنیهای بمب گشته است. در مصاحبههای اخیرش هم اشاره کرده که تا اندازهای مطمئن است که چیزی که گاری کوپر در فیلم "زنگها برای که به صدا در میآیند" میکشد، حالا دیگر باید کهنه شده باشد. در این گشتن ها دوباره مطمئن شده است که: "اینترنت خوشش نمیآید که آدم در بارهء مواد منفجره خیلی چیز یاد بگیرد."
آقای آپدایک 74 ساله، سفید مو، با ابروهای پرپشت و قیافهء سناتورها، یک روزی که برای تهیهء مواد خام کتابش دور دستگاه بازرسی بار فرودگاه لا گاردیا میپلکید، خودش را در معرض سوءظن قرار داد. ولی فهمید که آنطور که قبلاً فکر میکرده اشعهء X سفید و سیاه نیست بلکه به رنگهای تند است: سبز جوهری و قرمز.
در همانجا یک ماشین با راننده کرایه کرد تا او را به محلههای فقیر نشین ببرد و کلیساها و ورودی جلوی فروشگاهها را که به مسجد تبدیل کردهاند به او نشان بدهد.
"تروریست" به زودی توسط انتشارات آلفرد – اِی – ناف به بازار میآید. داستان در پاترسون رخ میدهد، یا در شهری که نمونهء تقریباً کوچکتر و منظم تر از پاترسون است به اسم "چشم انداز جدید New Prospect "، و کتاب درست دربارهء همین عنوان است. قهرمان داستان جوان 18 سالهای به نام احمد است، از یک مادر آمریکایی که مدل هیپیهاست و یک دانشجوی مصری مبادلهء داشجویی که غایب است. احمد مسلمان میشود و او را مأمور میکنند که در تونل لینکلن خودش را منفجر کند.
رمان جدید بیست و دومین رمان آقای آپدایک است. کما بیش سبکی شبیه داستانهای پلیسی را دنبال میکند. یکی از چند سبکی که آقای آپدایک قبلاً کار نکرده است. با وجود این از کتاب "تروریست" که صحبت میکند معلوم میشود بعضی زمینهها و اشتغالات ذهنیاش را که از کم وبیش همیشه داشته است، در این رمان به هم بافتهاست: سکس، مرگ، دین، دبیرستان و حتی خود پاترسون.
آقای آپدایک اعتراف کرده است که نسبت به آن تونل فوبیای مختصری دارد. میگوید واقعاً تصور یک انفجار، الهامبخش کتاب بود: "جرقهء کتاب همین تصویر بود. ترس از این که وقتی من توی تونل هستم منفجر شود، وزن آبی که با سر و صدا سرازیر میشود."
در ابتدا، قهرمان داستان مسیحی جوانی بود. مصداق شخصیت همان نوجوان پر دردسر داستان اوایل کارش "پر کبوتر"، که احساس میکند مردی روحانی به او خیانت کرده است. آپدایک میگوید: "من یک طلبهء حوزهء علمیهء کاتولیک را در نظر داشتم که تمام دور و بریهایش را شیاطینی میداند که میخواهند ایمانش را بگیرند. به نظرم قرن 21 برای بسیاری از مردم جهان عرب این شکلی است."
آپدایک به این فکر میافتد که قهرمان داستان میخواهد از جایگاه تروریست چیزی بگوید، این میشود که قهرمان داستان به جوانی مسلمان شده تغییر پیدا میکند. "احساس کردم که خصومت و تنفری که یک مؤمن مسلمان نسبت به نظام ما دارد، میتوانم درک کنم. هیچکس تلاش نکرده از آن نقطه نظر به این قضیه توجه کند.
حدس میزنم که در این کتاب به طرق مختلف خودم را به مخاطره انداختهام. ولی خب، شاید نویسنده ها به همین درد بخورند. گاهی فکر میکنم چرا این کار را کردهام؟ من در چیزی کند و کاو کردهام که برای بعضی ها اسباب رنجش است. وقتی این ابهامات توی ذهنم میآید میگویم، از یک تروریست چه تصویری دوستداشتنی تر و همدلانهتر از این ممکن است."
احمد دوستداشتنی است، دست کم به دل مینشیند. به انحاء مختلف اخلاقیترین و متفکرترین کاراکتر کتاب است و سرزندگیاش ناشی از فضای آشنای آپدایکی است، دبیرستان آمریکایی.
آپدایک برای این کتاب سراغ متون دینی میرود. میگوید: "بیشتر قرآن با یک غربی واضح سخن نمیگوید. شامل مسائل قانونی و اشعار پیچیده است. مبهم نیست. کتابی دوست داشتنی است."
در کتاب "تروریست" از قرآن هم به عربی آمده است. شادی ناصر، دانشجوی دورهء لیسانس در این بخش به آپدایک کمک کرده است. "وجدانم به من نهیب میزد، چون داشتم چیزی در کتاب میگذاشتم که خودم نمیتوانستم تلفظ کنم. زبان عربی پیچ و تاب دارد، خیلی زیباست. وقتی عبادت کنندگان را فرامیخواند، فراموش نشدنی است، تقریباً بیدرنگ ایمان میآورید. احساس من این بود که این زبان خداست. و در واقع اگر شما معانی آنرا خوب نمیفهمید برای این است که خدا را خوب نمیشناسید."
از تمام جنبه های الهیات، کتاب "تروریست" آپدایک قابل اعتماد است. خوشبختانه صفحاتی را هم با صحنه های عشقی– سکسی، بین مادر احمد– ترزا – و مشاور دبیرستان – جک لوی – قلم زده است.
" من خوش بودم، چون موقع نوشتن در موقعیت ضعف نبودم، آنموقع که فکر ترزا سر به جان جک میگذارد، احساس میکردم در صحنهای هستم که میتوانم ادارهاش کنم. آن قطعهء کوچک ِعاشقانه حقیقی بود، لااقل برای خودم. آن دو نفر را دوست داشتم چون معمولی هستند، بی خدا، کنایهگو، ولی آدمهای خوش مشرب امروزی."
از کارهای بعدیاش میپرسم. "تمام عمرم همیشه یک کار دیگری بوده که میتوانستم بکنم، ولی فقط یکی. الان احساس میکنم تفنگم دارد خالی میشود. من مثل داستایوسکی نیستم که وقتی مرد یک دفترچهء یادداشت پر از ایدههای جدید داشت. تلاش میکنم کتاب بعدیام را توی ذهنم مجسم کنم، یک کتاب نسبتاً کت و کلفت و پر از آدم، مثل گوسفرد پارک Gosford Park ولی نه درباهء راز قتل، چون آنقدر باهوش نیستم که آن مدلی بنویسم."
پنجشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۵
81 کتاب به توصیهء بارتلمی
دانلد بارتلمی 1931-1989
بارتلمی نویسندهء داستانهای پست مدرن است. بعضی ها که خیلی شهامت دارند، برای توضیح مهارت و گیرایی آثار او تلاشهایی میکنند.
خودش شکسته نفسی میکند و میگوید: "نوشتن داستانهایی برایش جذاب است که فوراً هم آدم را برای تفسیر وسوسه و هم در مقابل تفسیر مقاومت کند.
این لیست 81 کتابی است بارتلمی به شاگردانش توصیه میکرده است:
1. At Swim Two Birds - Flann O'Brien
2. The Third Policeman - Flann O'Brien
3. Collected Short Stories - Isaac Babel
4. Labyrinths - Borges
5. Other Inquisitions - Borges
6. One Hundred Years Of Solitude - Garcia Marquez
7. Correction - Thomas Bernhard
8. Nog - Rudy Wurlitzer
9. Gimpel The Fool - Isaac B. Singer
10. The Assistant - Bernard Malamud
11. The Magic Barrel - Bernard Malamud
12. Invisible Man - Ralph Ellison
13. Under The Volcano - Malcom Lowry
14. Entire - Samuel Beckett (In other words, everything!)
15. Hunger - Knut Hamsun
16. I'm Not Stiller - Max Frisch
17. Man In The Holocene - Max Frisch
18. Seven Gothic Tales - Dineson
19. Gogol's Wife - Tommaso Landolfi
20. V - Thomas Pynchon
21. The Lime Twig - John Hawkes
22. Blood Oranges - John Hawkes
23. Little Disturbances Of Man - Grace Paley
24. I, Etc., - Susan Sontag
25. Tell Me A Riddle - Tillie Olson
26. Hero With A Thousand Faces - Campbell
27. Henderson The Rain King - Bellow
28. The Coup - John Updike
29. Rabbit, Run - John Updike
30. The Paris Review Interviews - Various
31. How We Live - ed, Rust Hills
32. Superfiction - ed, Joe David Bellamy
33. Pushcart Prize Anthologies (no specific years given!)
34. The Writer On Her Work - ed, Sternburg
35. Manifestos Of Surrealism - Andre Breton
36. Documents Of Modern Art - ed, Motherwell
37. Against Interpretation - Susan Sontag
38. A Homemade World - Hugh Kenner
39. Letters - Flaubert
40. Sexual Perversity In Chicago - Mamet
41. The Changeling - Joy Williams
42. The New Fiction - ed, Joe David Bellamy
43. Going After Cacciato - Tim O'Brien
44. The Palm-Wine Drunkard - Amos Tutola
45. Searching For Caleb - Ann Tyler
46. Thank You - Kenneth Koch
47. Collected Poems - Frank O'Hara
48. Rivers And Mountains - John Ashbery
49. Tragic Magic - Wesley Brown
50. Mythologies - Roland Barthes
51. The Pleasure Of The Text - Barthes
52. For A New Novel - Robbe-Grillet
53. Falling In Place - Ann Beattie
54. In The Heart Of The Heart Of The Country - William Gass
55. Fiction And The Figures Of Life - Gass
56. The World Within The Word - Gass
57. Advertisements For Myself - Mailer
58. A Clockwork Orange - Anthony Burgess
59. Journey To The End Of The Night - Celine
60. The Box Man - Kobo Abe
61. Invisible Cities - Italo Calvino
62. A Sorrow Beyond Dreams - Peter Handke
63. Kaspar And Other Plays - Peter Handke
64. Nadja - Andre Breton
65. Chimera - John Barth
66. Lost In The Funhouse - John Barth
67. The Moviegoer - Walker Percy
68. Black Tickets - Jayne Anne Phillips
69. Collected Stories - Peter Taylor
70. The Pure And The Impure - Colette
71. Will You Please Be Quiet, Please - Carver
72. Collected Stories - John Cheever
73. I Would Have Saved Them If I Could - Leonard Michaels
74. Collected Stories - Eudora Welty
75. The Oranging Of America - Max Apple
76. Collected Stories - Flannery O'Connor
77. Mumbo Jumbo - Ishmael Reed
78. Song Of Solomon - Toni Morrison
79. The Death Of Artemio Cruz - Carlos Fuentes
80. The Book Of Laughter And Forgetting - Milan Kundera
81. The Rhetoric Of Fiction - Wayne C. Booth