سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷

نقد وبررسی خواهرم کلئوپاترا

جلسهء نقد وبررسی خواهرم کلئوپاترا به شوری این گزارش خلاصه نبود. محمد رضا گودرزی به انتقادات دو منتقد پاسخ داد و برای ادعای خود از نظریه پردازان نقل قول آورد. مثلاً (آن‌چه به خاطرم مانده) در مورد « ارجاعات فرامتنی بی کارکرد در داستان»، از قول یک نظریه پرداز دیگری گفت که بعضی از این ارجاعات که علی‌الظاهر در داستان کارکردی ندارند جزو لازم متن‌اند مثل دو نفر که به هم می‌رسند و سلام و احوال می‌کنند و پاسخ آن‌ها در متن استفاده‌ای ندارد(نقل به مضمون).

[اصلاً یکی نیست یه این نظریه پردازان نقد (که به قول بورخس کسی برایشان بنای یادبود نمی‌سازد) بگوید چرا هی می‌نشینید نظریه می‌دهید و هی نظریهء قبلی‌هارا با دلیل و برهان رد می‌‌کنید؟ بگذارید مردم کتابشان را بخوانند!]

در مورد آن قسمت از فرمایشات منتقدین که معتقدند: راوی اول شخص نشان دهنده این است که نویسنده دغدغه بیانگری دارد و می‌خواهد درد دل کند. بیشتر داستان‌ها اظهار نظرهای اجتماعی است شاید علتی تاریخی داشته باشد. سال‌ها نگذاشته‌اند خانم ها حرف بزنند و این داستان‌ها محمل مناسبی برای اظهار عقیده است. من یک سوال دارم ، آیا این امر را می توان عمومیت داد یا فقط چون در این فضای اجتماعی هستیم می‌توانیم نتیجه بگیرم –یا حدس بزنیم- که نگذاشته‌اند نرگس عباسی و امثال او در زندگی شخصی خود حرفشان را بزنند؟ مثلاً می‌توانیم این ایده را برای پروست هم به‌کار ببریم که «در جستجو...» را از منظر راوی اول شخص نوشته؟ (که لابد آندره ژید هم تا حدودی همین عقیده را داشته که به ناشر جلد اول این رمان چواب داده که ارزش چاپ ندارد – آدم حسابی سی صفحه از این پهلو به آن پهلو شدن را توصیف می‌کند؟!- و باعث شد پروست جلد اول را به هزینهء خود چاپ کند.) یا در مورد همین نویسندهء در حال حاضر پر طرفدار، هاروکی موراکامی، که دو کتابی که از او به فارسی ترجمه شده، به خصوص و به وضوح در مجموعه داستان "کجا ممکن است پیدایش کنم- نشر چشمه" تماماً راوی اول شخص دارد، می‌توانیم استناد کنیم که: نگذاشته اند حرف بزند و این داستانها محمل مناسبی برای اظهار عقیدهء او است؟

هیچ نظری موجود نیست: