جمعه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۵

یک ایرانی بست سلر دیگر
قادر عبدالله ایرانی مقیم هلند، کتابی به زبان هلندی نوشته که در لیست پر فروش‌ترین کتاب‌های زبان هلندی ( Dutch) قرار گرفته است.لینک مصاحبه از سایتی به اسم «قنطره، گفتگو با دنیای اسلام» است.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

وقتي قادر عبدالله خودشُ مث يه «جوهري» مي‌دونه و چيدن كلمه بر كلمه رو اشاره به همون تراش جوهري مي‌‌ده يعني همين ديگه...نمي‌دونم لينك مصاحبه فخار اون جغله دانش‌جو رو واسه‌ت فرستادم تا ببيني چي گفته بود؟ راجع به رژيم؟...كار از شاشيدن وتو چاه زمزم بالاتر زده...اين چاه پر از عقده‌یِ شهرت بر اساس كلمات‌اي سنسيبيلتي‌شون بالاست حسابي تا خرخر پرشده...كاش ترجمه‌ش مي‌كردي؟...سين‌سيتی ِ همه كه ديدن به‌به چه‌چه زدن چون فاصله‌یِ كارتون بودن و دنيایِ فانتزي رو حفظ كرده بودن...اما به مجرد امرواقع ( فكت = لامسب نمي‌شه انگليسي نوشت چون درهم مي‌شه) ديدن در دل اين كاميك استريپ يقه جر مي‌ديم كه بابا تحريف...انگاري همين تاريخ‌هايي كه دست‌مون دادن يعني خود واقعيت؟...بيضايي يه‌بار هوشمندانه اشاره به همين شاميران‌ها يعني فاصله‌یِ كوتاه‌اي كه مورخي نبوده تا از تاريخ به سفارش شاهي يا قادر مطلق حكمراني بنويسه...اتفاق جالبي افتاده...تو اين فاصله شاه‌مردن‌ها بايد دنبال واقعيت‌هایِ نانوشته گشت...وگرنه من هم بلدم وقتي مغضوب دست‌گاه شدم افشاگري كنم...و خبر سوخته تحويل جماعت بدم...وگرنه ماايراني‌ها كه در دروازه‌بانی ِ اخبار خيلي خيلي مهارت داريم و كساني‌كه بخواهند اين تورها را جر بدهند متهم به خاله‌زنك‌بازي مي‌شوند و كسي‌كه هوچي‌بازه...راحت مي‌شه بست سلر شد...وقتي من از زندان‌بان خودم تصويري بدم كه مخاطب دل‌اش مي‌خواد خب معلومه كه يعني نبض زمان تو دست منه و خوب مي‌تونم باش بيزنس راه بندازم...وگرنه حقيقت يعني چي؟

مرغ آمین گفت...

نگو که دلم کبابه!
این آقا در همان مصاحبه که لینکش را گذاشته‌ام صریحاً گفته که مخاطبین "داچ" زبان را در نظر داشته، بخوانید برای آن هایی که می‌شود راحت سرشان شیره مالید. این حکومت آن‌قدر در عرصة داخلی و خارجی دسته گل به آب داده که هیچ‌جور قابل دفاع نیست و از این آب گل‌الود این تاریخ‌نویسان ماهی می‌گیرند و قهرمان‌هایمان هم می‌شودند فرشاد امیر ابراهیمی و امثال او!!!

ناشناس گفت...

مرغ آمين جان،چند خط-اش از همه شاه‌كارتر بود ...ببين خايه‌مالي برایِ بقایِ در كشور ديگه چه‌طور صورت مي‌گيره؟...بابا خودمون وقتي به خودمون رحم نداريم و به اعتقادات هم توهين مي‌كنيم...مذهبي به غيرمذهبي و اديان ديگه...اپوزيسيون به دولتي...خدانشناس به خداپرست...همه فقط ادعایِ دموكراسي داريم...اما به جا اين‌كه با لغات بازي كنيم اگه به خود انسانيت اهميت داده بوديم اين بدبختي‌ها رو نداشتيم...يادم نمي‌ره چه‌طور محمدعلي سپانلو كه خيلي هم به‌خاطر استقلال عقايدش دوست‌اش دارم...يكي از بچه‌هایِ حوزه هنريُ‌كه فقط متعلق به اون‌جا بود با لحن بماند چه‌جوري دك كرد...چون همين بلا رو مذهبي‌ها سر كانون درآورده بودن...اينه كه مي‌گم ما ملت تحقير هستيم و مدام در حال واكنش‌ايم به جا كنش‌مندي...فردوسي زماني‌كه بلبشویِ زباني بود شاه‌نامه رو نوشت كه از آدم عاقلي چون او بعيد بود اين‌طور به افسانه‌ها رو بياره...اما مجبور بود...بيروني كه به علم محض گراش بيش‌تري داشت با سپاس متجاوزين به كشور مستعمره مي‌رفت و در ركاب بود چون مجبور بود...ياقوت مستعصمي زماني‌كه بغدا تو آتيش جزغاله مي‌شد و همه داشت به فكر جون همديگه جون مي‌كندن داشت رو پارچه كتون مشق خط مي‌نوشت...چون مجبور بود...هميهش مجبور بوديم...هميشه مجبور بوديم كه واكنش نشون بديم و هيچ‌وقت فرصت مهارت عمل نشون دادن خودمون نداشتيم...حالا هم كه مي‌بيني گيرمون شده فقط يه تاريخ‌اي كه از رو گل‌نوشته و سنگ‌نبشته بيرون كشيديم؟...اگه خودي تاريخ ننويسه بايد هم هرودوت مدرك باشه...خودتُ جایِ ابوالفضل بيهقي بذار ببين تو چه شرايطي بايد تاريخ‌نگاري مي‌كرد؟...هرودوت شدن تو اون مملكت‌اي كه باز دوكراسي‌ش خيلي خيلي بوداره...و همه‌مون گنده گنده‌یِ دموكرات‌شون پريكلسُ خوب مي‌شناسيم...البته اين هم از رویِ نوشته‌ها...و هر متن‌اي كه بد نوشته شده باشه و بد خونده بشه، بد هم قرائت مي‌شه...من مخالفت‌اي با «تاريخ پرشكوه ايران»! ندارم؟...من فقط مي‌گم هيچ‌چيز جز انسانيت ارزش جنگيدن نداره...حالا جهود باشي يا نازي...زماني كه «وركور» درست در زمان مبارز‌ه‌هایِ ارتش سري و نيرویِ مقاومت زيرزميني فرانسه داشت عليه نازي‌هایِ اشغال‌گر در كشورش مي‌جنگيدند و اتفاقاً خودش هم جوز مبارزين بود كتاب بي‌نهايت مهم و ارزش‌مند «خاموشی ِ دريا» رو مي‌نويسه و در اون‌جا از يه افسر نازیِ عاشق فرهنگ و هنر مي‌نويسه و البته با يه كمي باج دادن به فرانسوي‌ها و آب تاپوندن يعني آره عاشق فرهنگ از نوع فرانسويه...نشون مي‌ده چه‌طور در اوج احساسي‌گري مي‌شه موقعيت رو گم نكرد و هميشه جي‌.پي.اس خودمونُ هم‌راه داشته باشيم...ولي ببين اين آقایِ با فرهنگ عبدالله قادر چه جفنگيات‌اي مي‌گه؟

Normal people keep the Koran in their living room and use it occasionally as a guideline for their relations with their children and their neighbors, but no more than that. After all, people here still read the Bible, but they don't regard it as law.

من فقط يه سووال از تو دارم: شما كه اصلاً‌ چندسالي در متن هم‌چين فرهنگ‌هايي بودي...چند درصد سرشت «بايبل» در قانون اون‌ها رسوب كرده؟...يعني هيچ رقمه خبري از اون‌ها در كتاب قانون‌شون نيست؟...كه مال ما ايراني‌ها فقط از قرآن بوده؟...ببين من دفاع نمي‌كنم‌ها؟...فقط دل‌ام از اين مي سوزه كه به قول خودت بايد به‌خاطر اين‌كه يه مشته ابله چون هرچي راه‌ُ‌بسته‌ن چشما به دهن امثال اميرفرشاد جفنگ‌گو و اون يارو حميد ذاكري كه از اين‌هم احمق‌تره بشه...اسم گنجيُ نمي‌آرم...كه اون هم خوب گندم خودشُ‌با اون آيكون سازیِ احمقانه‌ش از سه نفر برایِ‌سمبل آزادي...همه‌چيز انگار بايد طبق يه باكس و يه «اسكجوال» فرمولي باشه...چه‌را هرچي ماست مال اوناست شيرينه و مال ما ترش؟...چون خب معلومه اون‌ها برایِ تهيه ماست زحمت كشيدن...ماييم كه لياقمت‌مون همين ماست‌هایِ ترشيده‌ست...آره يا نه؟
مي‌خوام بگم: وقتي كتاب دن براون( كد داوين‌چي) درمي‌اومد چه جفنگيات‌اي در بروشورهایِ تبليغاتي از كتاب به‌صورت (ايشو) آورده بودن تا مثلاً نشون بدن چه‌قدر داره حقيقت‌يابي مي‌شه!!

حرف بسيار است...چشمان‌ات را درد نمي‌آورم...مخلصيم و اين‌ها...
عهد و عيال را سلام برسانيد ( چشمك خركي)

مرغ آمین گفت...

سلام و ممنون از اضافه کردن اسم گنجی
خودم همان موقع می خواستم جزو پهلوان پنبه هایمان اسمش را بگویم.
طفلک!
خلاصه این ها قهرمانان مان هستند و آن تلویزیون ها و رادیو ها می شوند اوپوزیسیون مان که آدم از خودش نجالت بکشد وقتش را با دیدن و شنیدن آن ها تلف کند .و می شود همان ویرانهء مدور، آن ها از بلبشوی این جا بهره ببرند و این ها از بی بخاری آن ها یابو برشان دارد
بقیه هم از هم برای روز مبادا آتو بگیرند که وقتی گذر پوست به دباغ خانه افتاد بکنند بدتر از آن چه به آن ها رفت.
هیهات
حیف که محرم صفر دارد تمام می شود، یک دل سیر گریه دلم می خواست به حال و روز خودمان که با کینه و تنفر و حرص گذشت