به دنبال
این پست و
مطلب پیشین، کامنتهایی تهدید آمیز و افشاگرانه(!) یکی با نام خانم ف ع ز و بقیه ناشناس برای این وبلاگ رسید که برای اطلاع شما عرض کنم که همهء این کامنتها –بنا به ساعت ارتباط- فقط از دو ISP و دو IP بود. برای همین همه را برای نویسنده زندگینامهء خوان رولفو فرستادم. هرچند هم اینجانب هم نویسندهء آن زندگینامه عقیده نداشتیم که این آش بیش از این هم زده شود، بعد از رسیدن این کامنت:
ناشناس يک نظر جديد درمورد پیام شما گذاشته است "
و همانا افرادی هستند که یابو برشان میدارد و میپن... " . سلام، شنیده ایم وبلاگ شخصی مرغ آمین (نه سایت مشهور که البته گویا در امریکا نیز برپا ست) قرار است از سوی وزارت ارشاد به علت کذب گویی فیلتر شود. درجریان هستید؟
haman nashenas ke yahbu farzash kardid
این نظر رد شود.
نظرات مربوط به این وبلاگ را کنترل کنید
.
ارسال توسط ناشناس به
مرغ آمین در 5:17 PM, May 06, 2009
تصمیم گرفته شد آن سوارکاری ِ متذکر در پست پیشین (که نویسندهء ناشناس ناوارد به ضربالمثلهای زبان فارسی، مرکب و راکب را با هم اشتباه گرفته است) بیش از این ادامه نیابد و توضیحی در اینجا درج شود. زیرا آن نوع سوارکاری، بنا به روح ضربالمثل، خارج از کنترل است و چه بسا به جاهای ناشناخته برسد.
شاید بد نباشد دلیل استفاده از حروف اول اسم خانم مذکور را بگویم. در چند روز اخیر بیشترین سرچی که به مرغ آمین راهنمایی شده – سر لیست کلمات جستو جو شده- اسم و فامیل خانم مذکور بوده است.
تعداد کامنتها و حساسیتها، شاید سبب شود ایشان از این به بعد، از قبل راهی برای استفادهء محترمانه از مطالب دیگران بیابند و ناشناسان بعداً مجبور به تهدید دیگران نشوند که در این عرصهء لاغری که ما چند خطی، خط خطی میکنیم، چیزی که به وفور یافت میشود همین تهدیدها و به دادگاه فراخوان هاست.
قبلاً هم گفتهام، این وبلاگ چند خوانندهء گزیده دارد و بقیه با سرچ به حقیر راهنمایی میشوند و فکر نکنم که این تعداد اندک، از راهیابی به سایتها و وبلاگهای فیل.تر شده عاجز باشند.
وبلاگ محترم مرغ آمین
از حساسیت شما نسبت به کپیبرداری از مقالات و نوشتههای دیگران به سهم خود ممنونم.
کامنتهایی را که فرستاده بودید، دیدم. فقط میتوانم تأسف خود را ابراز دارم. چرا که دیگر حوزهای باقی نمانده که رفتار داروغگی به آن راه نیافته باشد.
مطلب مورد بحث و استفاده از
بیوگرافی خوان رولفو در آن، ابتدا در کارگزاران چاپ شد، نه از بنده اجازهای گرفتند نه ذکری از منبع به میان آمده بود.
لینک کارگزاران
بعد جن و پری به آن مقاله لینک داد و من از سر درد و غصه به جن و پری نوشتم که من که دستم به جایی بند نیست لااقل آنها به اینجور مقالات لینک ندهند.
این هم لینک آنبعد همانطور که اشاره کردهاید همان مقاله در گلستانه باز چاپ شد. اینبار دیگر کارگزاران نبود که دستمان به دامنشان نرسد و تمام تلاشها برای تماس به دیوار سخت بخورد. چندین بار با سر دبیر گلستانه مکابته کردم و مطلب را شرح دادم (تمام مکاتبات هم موجود است) و ایشان هم اظهار بیاطلاعی کردند.
هرچند نوع برخورد کامنتهایی که برایم فرستادهاید ایجاب میکند که تمام آن مکاتبات را برایتان بفرستم، ترجیح میدهم بیش از این، آش هم زده نشود.
در هر حال در آخرین تماس چند روز پیش با گلستانه، به من گفتند که بعد از اینهمه مدت، کاشف به عمل آمده که مقالهء گلستانه منبع داشته ولی منبع چاپ نشده. و البته اطلاعات بنده تا قبل از این تماس، همان مکاتبات مدتها پیش است مبنی بر بی اطلاعی گلستانه از منبع اصلی بیوگرافی. اما گلستانه هم، مثل همان ادعای کامنت با نام سرکار خانم[ ف ع]، به من گفتند که نویسندهء آن مقاله مدعی است که از قبل با شما صحبت کرده و اجازه گرفته است.
همچین چیزی صحیح نیست. برای استفاده از زندگینامهء خوان رولفو هیچکس هیچوقت با من یا دیباچه تماس نگرفته است.
مطالب بیشتری در این باره قابل ذکر است اما عجالتاً صلاح نمیدانم بیش از این خاطر ژورنالیستها را آزرده کنم، ضمن اینکه از قرار اهالی روزنامجات، استفاده از بیوگرافی – بدون اجازه و ذکر منبع- را حق مسلم خود میدانند.
به عبارتی «قابلی ندارد.»
با احترام و تشکر
م متولی
پ.ن1. مرغ آمین: بزرگی میفرماید: لطفاً اگر فرصت مطالعه ندارید، ننویسید.
پ.ن.2. آن ISP و IP که گفتم، یکی بود نه دو تا، تخفیف دادم.