یکشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۷

در راستای آه سرد کشیدن در ممالک با فرهنگ

پارلمان مجارستان



بوداپست و دانوب
***
پیش از این اشاره کردم به کثرت سفر به بوداپست و فرهنگ آن مرز و بوم.
حالا یک چیز دیگر برایتان تعریف کنم با حواشی.
ما در بخش –بیشتر- مسکونی شهر زندگی می‌کردیم، بودا. بخش تجاری شهر آن طرف دانوب بود، پِست، یا به قول خودشان پِشت.
خانه‌های مسکونی قدیمی، مثل همین‌جا، پارکینگ نداشتند یا داشتند و کافی نبود و مثل ما ماشین‌هایشان را کنار کوچه و خیایان پارک می‌کردند. هر خانه مشخصات ماشینش را به شهرداری منطقه می‌داد و آن مشخصات توی نوت بوک پارک‌بان‌ها بود و در هر کوچه و هر قسمت از خیابان‌ها مشخص بود که چه اتومبیل‌هایی اجازهء پارک دارند و بقیه جریمه می‌شدند. تقریباً هر ماه هم از شهرداری می‌آمدند دم خانه‌ها که اگر کسی ماشینش را عوض کرده یا دومی را خریده زحمت نکشد برود شهرداری و همان‌جا کارش را به قول شما ردیف کنند. بین بلوک‌ها، کوچه‌هایی بود که پارکومتر داشت برای، از جمله، مهمانان عزیز همچو نفس. ولی از آن‌جایی که این نفس‌ها « خفه می‌سازد اگر آید و بیرون نرود» فقط دو ساعت حق پارک می‌داد. یعنی زیر دو ساعت و اگر کسی، به خصوص در ساعات روز، می‌رفت و پارک را تمدید می‌کرد، یک برگه برایش می‌گذاشتند که بقیه هم آدم‌اند قربان. و دیگر نمی‌شد چانه زد که من ترکش خوردم توی جنگ و زمان حکومت کمونیستی زندان بودم و از این حرف‌ها. اما برای کسانی که بیش از دو ساعت باید پارک می‌کردند، دورترک، محوطه‌هایی بود که تا هشت ساعت اجازهء پارک می‌داد و معمولاً نزدیک شرکت‌ها و ادارات. این محوطه‌ها همیشه به محل کار مردم دورتر بود تا ایستگاه اتوبوس و مترو. برای همین همه تشویق می‌شدند که با وسایل تقلیهء عمومی این‌طرف و آن‌طرف بروند. مثلاً با مترویی که از زیر دانوب رد می‌شد مبادا قیافهء زیبای شهر را خراب کند و هر بار که می‌گذرد منظرهء دانوب و پل‌های زیبای آن را، که یکی‌شان را مهندس ایفل ساخته بود، تحت تأثیر هیکل نتراشیده و نخراشیده و صدای ناهنجارش قرار ندهد.
در قسمت پِست، پارکومترها و هزینهء پارکینگ گرانتر بود و طرح ترافیک داشتند. هرکس اجازهء ورود به طرح را خریده بود و می‌خواست هزینهء گران پارکینگ را بدهد تا همه ماشین خوشگلش را ببینند، صبح‌ها، مثلاً، یک ساعت بیشتر توی راه می‌ماند تا آن‌هایی که با وسیلهء نقلیهء عمومی راه افتاده بودند.
برای همین صبح‌ها رنیس اداره‌تان، استادتان، و به قول شما مقاماتی را که ایرانی جماعت رنگشان را نمی‌بیند، توی مترو و اتوبوس می‌دیدید.

عرض مرتبط:
وقتی گفت‌وگوهای کشورهای اتحادیهء اروپایی گرم بود با یکی از مسولین مجارستان مصاحبه کردند که شما باید درهایتان را به روی کالاهای اروپا باز کنید و نمی‌توانید محدودیت یا عوارض گمرکی وضع کنید، چه خواهید کرد؟ مثلاً یک گیلاس شراب شما قیمت یک بطری، یا گرانتر از، شراب اسپانیاست. همین صنعت شراب‌سازی شما را ورشکسته می‌کند. آقای مجارستانی جواب داد: خب اگر کسی فرق شراب ما شراب اسپانیا را نمی‌فهمد، برود شراب اسپانیایی بخورد.
- چی به اروپا صادر می‌کنید؟
- فرهنگ.

هیچ نظری موجود نیست: