شاعر و دیپلمات شیلیایی برندهء جایزهء نوبل ادبی سال 1971 ، با نام نفتالی ریکاردو رییز باسولتو، در سال 1904 متولد شد. او قبل از این که در سال 1946 نام نرودا را که از اسم شاعری اهل چکسلواکی برداشته بود، رسماً به ثبت برساند، بیست سال بود که، برای پرهیز از اعتراض خانوادهاش که با فعالیتهای ادبی او مخالف بودند، با این نام مستعار مینوشت.
کتاب «بیست شعر عاشقانه و یک ترانهء نومیدانه»ی او که در سال 1924 (بیست سالگی شاعر) منتشر شد تا کنون بیش یک میلیون فروش رفته است.
در خلاصهای از زندگینامهء او نوشته شده است که او دو رابطهء جدی داشته و سه بار ازدواج کرده است. ازدواج اولش با خانمی هلندی بود که زبان اسپانیایی نمیدانست.
آدم پابلو نردوا باشد و در بیست سالگی کتابی بنویسد که تا سالیان سال بعد مدام تجدید چاپ شود، قاعدتاً باید آدمی باشد که به قول فرنگی ها understands، یعنی هم زبان مردم را میفهمیده هم علائقشان را، و نسبت به دور و برش حساسیت داشته است. وقتی این آدم برود و زنی بگیرد که نتواند حتی شعرهای شوهرش را (که بقیه برایش خودکشان میکنند) بخواند، غیر از این که فکر کنیم این مردها سر تا پا یک کرباسند، پابلو نرودا هم باشند از زن همانی را میخواهند که بقیه، چیز دیگری هم به ذهنمان میرسد؟ نه والله!!
جمعه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۶
پابلو نرودا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
راستش اگر آنچه در مورد زندگی خصوصی نرودا نوشته شده بخوانید نتیجه خواهید گرفت که او خیلی پابند خانواده نبوده است و در همان ایام هم که زن داشته خود را از درآویختن با زنان دیگر محروم نمی کرده است. وی شهرتی داشت به اینکه اگر خوشش بیاید تامل نمی کند. اینکه تا چه حد به خوش آمدن طرف مقابلش وقعی می نهاد یا نظر همسرانش در مورد این کارهایش چه بود را متاسفانه جایی ننوشته اند و البته این ها به گمان من تاثیری زیادی در داوری در مورد شعرش نمی تواند داشته باشد.
ارسال یک نظر