سه‌شنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۶

هری کونزرو


شده ام مثل تلویزیون پاییز و زمستان 57 که توی خیابان ها غوغا بود و تلویزیون گل و بلبل و زنبور نشان می‌داد.
این مطلب دوستم شمیده را بخوانید. از دموکراتیک ترین دید، روی دیگر سکه است. یعنی این هم نظری است. نظر یا افشاگری؟ ( + ، + ، + )
نمی‌دانم هوچی ها چه برداشتی می‌کنند. نظر من این است که شمیده، با دلایلی که خودش دارد و صاحب عله‌ها خوب می‌دانند، این ها را نوشته و یقیناً از هیچ کسی که ساکن وطن باشد و چشم توی چشم این‌ها داشته باشد و زمینهء فعالیت اجتماعی‌اش هم به حضرات نزدیک باشد و در این جو بیمار امکان هر کارشکنی برایش وجود داشته باشد و دلایلش هم بیشتر از شمیده باشد، تا به‌حال نخوانده‌اید.

و اما هری کونزرو، یک داستان این هفته در نیویورکر دارد. رفتم ببینم ایشان کی باشند دیدم یک ژورنالیست آزاد (غیر وابسته به نشریهء خاصی) است که کتاب هم نوشته است.
از آن‌جایی که کار قلمی‌اش را با نشریات شروع کرده، خوب به تأثیر هیاهو و جار و جنجال مطبوعاتی وارد بوده است. برای اولین کتابش به اسم «امپرسیونیست» قبل از چاپ (مثل هری پاتر و پلی استیشن 3) یک میلیون و دویست و پنجاه هزار پوند هزینهء تبلیغات کرده است. جالب است که علیرغم این تبلیغات (یا به رغم؟!) کتاب با استقبال هم منتقدین و هم خواننده ها مواجه شده است.
از یک ژورنالیست این کارها بعید نیست. تصور بفرمایید مثلاً بکت را!!

هیچ نظری موجود نیست: