دوشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۷

Surprise! Surprise!

آقا رحمت کارگر افغان ماست. درد و بلایش بخورد توی سر ... لااله الا الله شیطونه میگه دهنم را باز کنم...
وقتی بهش کادو می‌دهیم توی چشم‌مان نگاه می‌کند و می‌گوید متشکرم. وقتی یک‌بار می‌آید و می‌بیند یکی از اعضای خانه مریض است یا من دارم پای تلفن حال مادرم را می‌پرسم، فردایش زنگ می‌زند و احوال پرسی می‌کند... الهی که درد و بلایش بخورد توی سر هر چی... استغفرالله...
من برای بچه هایش کتاب کادو می‌دهم. یک دختر کلاس اول دبستان دارد، یک پسر سوم راهنمایی. فردایش زنگ می‌زند که پسرم تشکر کرد و گفت از آن کتاب‌های به‌درد بخور است! بله یکی از سورپرایزهای بالا برای این است که دولت فخیمه اجازهء تحصیل داده است.
الغرض، امروز آقا رحمت آمد و گفت برایت یک نامه از پسرم دارم. من؟ مات، هیجان‌زده نامه را گرفتم. آقا مرتضی با خط قشنگی از من یک کتاب خواسته بود.

حالا بیست سؤالی. اگر گفتید چه کتابی خواسته است؟
*
*
*
خب، همگی سوختید.

Oxford Advanced Learner’s Dictionary
و تأکید کرده ( که کار بجایی هم کرده چون من به چشم‌هایم نمی‌توانستم اعتماد کنم) که: انگلیسی به انگلیسی.
چند تا از آقا پسرهای کاکل زری سوم راهنماییِ مدام پای ماهواره و آی‌پاد و غیره را می‌شناسید که همچین چیزی بخواهند؟

هیچ نظری موجود نیست: