اندر باب
خواندن یک صفحه از آخر کتاب و نفهمدین زبان ِ نگارنده و دستکاری گیرنده
و
به زبان دیگر اگر آدم یک صفحه از آخر کتاب بخواند و نفهمد نگارنده به چه زبانی قلم رنجه کردهاند، البته که اشکال از گیرنده است چون نه با اهل نظر (یا اهل نشر) کوه رفته و نه ولایات ارباب قلم را تحسین کرده و نه نیمچه لینکی از هفتان و حلقهء با اهمیتش گرفته است.
الغرض
من با آلیس مونرو از طریق داستانی به ترجمهء مرضیه ستوده آشنا شدم که او هم مثل حقیر نه جایی در هفتان دارد و نه پایی در کوه و کمر بسکه از تورنتو تا اینجا راه زیاد است وگرنه میآمد و با هم میرفتیم بلکه ما را هم ببینند.
کتاب فرار آلیس مونرو را با ترجمهء مژدهء دقیقی خریدهام. فکر کنم بخوانمش. چرا نه؟ شاید از زبان آن سردرآوردم.
راستی واقعاً شاید اشکال از گیرنده باشد، اگر صفحهء آخر را بخوانی و سر درنیاوری که به چه زبانی است، بلکه از اول که شروع کنی کدهای مترجم دستت بیاید، بعید نیست.
و این شما و این هم دو سومِ صفحهء آخر کتاب:
(جمله ها کامل است، ابتدای پاراگراف است و من از سطر سوم صفحهء 391 ، ابتدای پاراگراف، پشت سر هم تا اول ِآخرین پاراگراف مینویسم. نیم فاصلهها غیر از میها از من است.)
تسا چیزی میداند، ولی سعی میکند نداند.
آخر اگر بازیافتن ِ چیزهایی که زمانی داشته- آن چشم های ژرف بین و آن زبان تند افشاگر- به این معنی باشد، بدون آنها وضعش بهتر نیست؟ و اگر امکان داشته باشد که خودش آن چیزهارا را رها مند، نه اینکه آنها رهایش کنند، بهتر نیست از این تغییر استقبال کند؟
به اعتقاد او، میتوانند کار دیگری بکنند، میتوانند طور دیگری زندگی کنند.
آلی توی دلش میگوید به محض آنکه بتواند از شر آن برگهها خلاص میشود، و موضوع را به کلی فراموش میکند، او هم برای امید و افتخار آماده است. [ وای ی ی ی !!!]
بله. بله. تسا احساس میکند آن خش خش خفیف ِ زیر گونهاش از هر خطری خالی میشود. [ایضاً وای ی ی ی !!!]
احساس آسودگی ِ موقت فضا را روشن میکند. چنان واضح، چنان قدرتمند که نانسی احساس میکند آیندهء معلوم در هجوم تباه میشود، و چون برگهای کهنهء غبار گرفته با باد میرود.
لطفاً لینک بالا را بخوانید ببینید جناب آلیس مونرو در واقع چطوری مینویسد. دستت درد نکند مرضیه خانم ستوده. از عصر حجر تا کنون همان است که شکسپیر علیه رحمه در هاملتش میفرماید که :...رنجی که لایقان صبور از دست نالایقان میکشند...
شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر