ويتولد گومبروويچ
نويسندهء رمان، داستان کوتاه، نمايشنامه و آثار اتوبيوگرافي
بيوگرافي کوتاه
و در ادامه، لينک داستاني کوتاه از او
ويتولد گومبروويچ در 4 اوت سال 1904 در شهر مالوسيکي در لهستان متولد شد. پدرش وکيلي اريستوکرات و ثروتمند بود. گومبروويچ رشتهء پدر را تا سطح فوق ليسانس در دانشگاه ورشو طي کرد، ولي آنطور که ميگويد علاقهاي به حقوق نداشت. از سال 1927 تا 1929 در اينستيتو عالي بينالمللي پاريس فلسفه خواند و بعد براي امرار معاش از طريق وکالت به ورشو برگشت و کار ادبي خود را نيز شروع کرد.
مجموعه داستانهاي کوتاهش به نام « خاطرات دوران ناپختگي» در سال 1933 چاپ شد که با انتقاد بيرحمانه روبهرو شد.
روز قبل از شروع جنگ جهاني دوم در سال 1939، دست تقدير گومبروويچ را راهي آرژانتين کرد که حاصل آن 24 سال اقامت بود.
آثار عمدهء او در آرژانتين نوشته شده است. در اين مدت گومبروويچ تلاش کرد با تشکيل انجمنهايي از نويسندگان مهاجر، براي ترجمهء کتابهايش به اسپانيايي، راهي بيابد ولي بعد منصرف شد.
با وجود نقد و بررسي آثارش در اينستيتوي ادبيات لهستاني پاريس، گومبروويچ عملاً تا سال 1957 ناشناخته ماند. در اين سال رژيم کمونيستي حاکم بر لهستان، تاحدودي ممنوعيت چاپ کتابهاي او را برداشت و «فرديدوک Ferdyduke )» که سالها قبل نوشته و چاپ شده بود در لهستان تجديد چاپ شد. اين کتاب به عنوان پيشآگهي خردمندانهء توتاليتاريسم تلقي و يکشبه پلههاي موفقيت را طي کرد. بقيهء کتابهايش هم چاپ شد و نمايشنامههايش به اجرا در آمد.
در فرديدوک، گومبروويچ به خودآگاهي ناگهاني نويسنده به عنوان موجوديتي عمومي، ميپردازد و از آنجايي که خودآگاهي اغلب براي تخيل و حرفهء نويسنده مضر است، آن را به عنوان اسحلهاي براي جدا کردن لايهء بيروني چهرهء فرد و عمق دروني ناشناختهاش به کار ميبرد.
سوزان زونتاگ در بارهء فرديدوک گفته است: يکي از مهمترين کتابهاي قرن بيستم است که با بياعتنايي روبهرو شده .
با وجوديکه آثار گومبروويچ به 30 زبان دنيا ترجمه شد، باز هم در خارج از اروپا ناشناخته ماند. بنياد فورد در سال 1963 به او اجازهء خروج از آرژانتين، يا دستکم اقامت يکساله در برلين داد. در همان سال در سفر کوتاهي به فرانسه، مرض آسمش عود کرد و مجبور به اقامت در جنوب فرانسه شد تا چند سال باقيماندهء عمرش را سپري کند.
گومبروويچ براي کتاب «کازموس Casmos ) در سال 1967برندهء معتبر ادبي بيناللملي ( International Priza for Literature )شد که سال قبل از آن رمان «پورنوگرافيا Pornografia ) با يک رأي کمتر موفق به دريافت اين جايزه نشده بود.
گومبروويچ کانديداي جايزهء ادبي نوبل سال 1968 است.
آسم او را تحليل برد، به قلبش صدمه زد و تقريباً نميتوانست حرف بزند. گرچه از اولي حملهء قلبي جان سالم به در برد، در نيمه شب 24 جولاي سال 1969 در اثر دومين حملهء قلبي، درگذشت.
اولين ترجمهء انگليسي داستانهاي کوتاه گومبروويچ، «باکاکي Bacacay ) در سال 2004 چاپ شده است.
داستان «رقاص جناب وکيل کري کوسکي» براي اين سال و زمانه، از آن سفارشي هاست. اول از انگليسي به فارسي ترجمه شده، بعد عزيز معتضدي با متن فرانسه مقايسه و اصلاح و اديت کرده است.
همانطور که در مقدمهء داستان ميبينيد، به زودي نقد بر آثار گومبروويچ در سايت عزيز معتضدي چاپ ميشود.
دربارهء گومبروويچ و کازموس او، ميتوانيد مطالبی در سايت رضا قاسمي بخوانيد.
نويسندهء رمان، داستان کوتاه، نمايشنامه و آثار اتوبيوگرافي
بيوگرافي کوتاه
و در ادامه، لينک داستاني کوتاه از او
ويتولد گومبروويچ در 4 اوت سال 1904 در شهر مالوسيکي در لهستان متولد شد. پدرش وکيلي اريستوکرات و ثروتمند بود. گومبروويچ رشتهء پدر را تا سطح فوق ليسانس در دانشگاه ورشو طي کرد، ولي آنطور که ميگويد علاقهاي به حقوق نداشت. از سال 1927 تا 1929 در اينستيتو عالي بينالمللي پاريس فلسفه خواند و بعد براي امرار معاش از طريق وکالت به ورشو برگشت و کار ادبي خود را نيز شروع کرد.
مجموعه داستانهاي کوتاهش به نام « خاطرات دوران ناپختگي» در سال 1933 چاپ شد که با انتقاد بيرحمانه روبهرو شد.
روز قبل از شروع جنگ جهاني دوم در سال 1939، دست تقدير گومبروويچ را راهي آرژانتين کرد که حاصل آن 24 سال اقامت بود.
آثار عمدهء او در آرژانتين نوشته شده است. در اين مدت گومبروويچ تلاش کرد با تشکيل انجمنهايي از نويسندگان مهاجر، براي ترجمهء کتابهايش به اسپانيايي، راهي بيابد ولي بعد منصرف شد.
با وجود نقد و بررسي آثارش در اينستيتوي ادبيات لهستاني پاريس، گومبروويچ عملاً تا سال 1957 ناشناخته ماند. در اين سال رژيم کمونيستي حاکم بر لهستان، تاحدودي ممنوعيت چاپ کتابهاي او را برداشت و «فرديدوک Ferdyduke )» که سالها قبل نوشته و چاپ شده بود در لهستان تجديد چاپ شد. اين کتاب به عنوان پيشآگهي خردمندانهء توتاليتاريسم تلقي و يکشبه پلههاي موفقيت را طي کرد. بقيهء کتابهايش هم چاپ شد و نمايشنامههايش به اجرا در آمد.
در فرديدوک، گومبروويچ به خودآگاهي ناگهاني نويسنده به عنوان موجوديتي عمومي، ميپردازد و از آنجايي که خودآگاهي اغلب براي تخيل و حرفهء نويسنده مضر است، آن را به عنوان اسحلهاي براي جدا کردن لايهء بيروني چهرهء فرد و عمق دروني ناشناختهاش به کار ميبرد.
سوزان زونتاگ در بارهء فرديدوک گفته است: يکي از مهمترين کتابهاي قرن بيستم است که با بياعتنايي روبهرو شده .
با وجوديکه آثار گومبروويچ به 30 زبان دنيا ترجمه شد، باز هم در خارج از اروپا ناشناخته ماند. بنياد فورد در سال 1963 به او اجازهء خروج از آرژانتين، يا دستکم اقامت يکساله در برلين داد. در همان سال در سفر کوتاهي به فرانسه، مرض آسمش عود کرد و مجبور به اقامت در جنوب فرانسه شد تا چند سال باقيماندهء عمرش را سپري کند.
گومبروويچ براي کتاب «کازموس Casmos ) در سال 1967برندهء معتبر ادبي بيناللملي ( International Priza for Literature )شد که سال قبل از آن رمان «پورنوگرافيا Pornografia ) با يک رأي کمتر موفق به دريافت اين جايزه نشده بود.
گومبروويچ کانديداي جايزهء ادبي نوبل سال 1968 است.
آسم او را تحليل برد، به قلبش صدمه زد و تقريباً نميتوانست حرف بزند. گرچه از اولي حملهء قلبي جان سالم به در برد، در نيمه شب 24 جولاي سال 1969 در اثر دومين حملهء قلبي، درگذشت.
اولين ترجمهء انگليسي داستانهاي کوتاه گومبروويچ، «باکاکي Bacacay ) در سال 2004 چاپ شده است.
داستان «رقاص جناب وکيل کري کوسکي» براي اين سال و زمانه، از آن سفارشي هاست. اول از انگليسي به فارسي ترجمه شده، بعد عزيز معتضدي با متن فرانسه مقايسه و اصلاح و اديت کرده است.
همانطور که در مقدمهء داستان ميبينيد، به زودي نقد بر آثار گومبروويچ در سايت عزيز معتضدي چاپ ميشود.
دربارهء گومبروويچ و کازموس او، ميتوانيد مطالبی در سايت رضا قاسمي بخوانيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر