پنجشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۵

اولیس

ناشر اولیس جویس
و بقیهء قضایا
اولین بار اولیس جویس را سیلویا بیچ، صاحب انتشارات شکسپیر و شرکا در سال 1921 منتشر کرد
سیلویا بیچ اهل پرینستون آمریکا بود و به دنبال پیدا کردن یک محیط هنری مطلوب و چاپ رمان و اشعار جدی به پاریس رفته بود. او در کناره چپ رود سن ( این کنارهء چپ هم از آن حرف‌هاست! همیشه چپ و راست رودخانه‌ها مرا سر درگم می کند) در پاریس کتاب‌فروشی معتبری داشت. کتاب و پول به مشتریانش قرض می‌داد. مشتریانِ بی‌جا و مکان از آدرس او استفاده می‌کردند و او بسته‌ها و نامه‌های آن‌ها را نگه می‌داشت تا پیدایشان شود. سیلویا هم‌چنین کتاب به مشتریان کرایه می‌داد. مشتریانش هم البته تی اس الیوت و ازرا پاند و شروود اندرسن و همینگوی و بکت و گرترود استاین و از این قبیل بودند. بعید است که گرترود استاین از تسهیلات سیلویا بیچ استفاده کرده باشد چون خودش دستش به دهنش می‌رسید.
در کتاب‌فروشی مجله‌های ادبی هم فروخته می‌شد. از جمله این مجله‌ها، یکی هم مجله‌ای بود که رمان اولیس را به صورت پاورقی مرتب چاپ می‌کرد و در نیویورک کارش به دادگاه کشیده و مجله را توقیف کرده بودند.
در همین زمان بود که جیمز جویس اولیس را برای چاپ به ویرجینیا و لئونارد وولف که تازه هوگارت پرس را دایر کرده بودند پیشنهاد کرد. دوستان ویرجینیا و لئونارد خبرهای نیویورک را به گوششان رساندند و آن‌ها هم جرآت نکردند اولیس را چاپ کنند به علاوه هیچ ناشر معتبری هم جرأت نکرد اولیس را چاپ کند.
برای سیلویا بیچ مسائل جنسی تابو نبود، کتاب‌های بسیاری که در آن روزها حتی فروششان در پاریس هم ممنوع بود، چاپ می‌کرد. پس بی‌توجه به مشکلات احتمالی آتی، اولیس جویس را چاپ کرد.
خانم بیچ مشتریان با استعدادش را به گرترود استاین و آلیس بی تکلاس معرفی می‌کرد. گرترود استاین نویسنده و فارغ‌التحصیل هاروارد (کالج رادکلیف) بود. روانشناسی و فسفه را زیر نظر ویلیام جیمز پدر روانشاسی آمریکا خوانده بود . گرترود 4 سال هم در دانشکدهء طب جان هاپکینر تحصیل کرد ولی بدون کسب مدرک دانشگاه را ترک و با برادرش که منتقد هنری بود، به پاریس رفت. آن دو در پاریس محفلی هنری داشتند. در اخبار است که نویسندگان آمریکایی از جمله شروود اندرسن و همینگوی را راهنمایی می‌کرده است. او شم و استعدادی قوی در شناسایی نقاشی داشت و حق بزرگی بر گردن نقاشان مدرنیست و کوبیست در معرفی و نقد وبررسی آثارشان به جامعه دارد. به علاوه به عنوان یک آمریکایی متمول در اروپا (در اوایل قرن بیستم)، می‌توانست با خرید تابلو های این نقاشان از این نظر هم کمک کند. او و برادرش مجموعه‌ای از آثار نقاشان کوبیست و مدرنیست گرد آورده بود و تابلوهای نقاشی را انتخاب و به آمریکایی‌ها پیشنهاد می‌کردند که آن‌ها را بخرند. همینگوی به توصیهء گرترود استاین چندین تابلو خرید که در مدت کوتاهی قیمت تابلوها به میلیون دلار رسید. پیکاسو پرترهء گرترود استاین را نقاشی کرده است.
کتاب زندگی آلیس بی تکلاس نوشتهء گرترود استاین که در واقع اتو بیوگرافی است توسط مرحوم پروانه فروهر به فارسی ترجمه شده است.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

مرغ آمين عزيز كاش بعضي‌ها كه بنا بر مناسبات آب‌دوغ خياري بادكنك مي‌شوند كمي از شما كه به دور از هرچه لينك و جنجال ناب مي‌نويسي مي‌آموختند..كاش آن‌ها كه فيگور ناب‌اي مي‌گيرند و الكي عامه‌پسند مي‌شوند و با چارخط خير سر عمه‌شان كتاب معرفي مي‌كنند، از شما بيآموزند...به نوبه خودم...سپاس‌گزارم...معرفي به اين خوبي و صميميت نخوانده بودم...از همه مهم‌تر...كتابي به من معرفي كرده‌اي كه اصلاً باور نمي‌كردم مرهوم فروهر ترجمه‌اي اين‌چنيني هم داشته باشد...شعر را مي‌دانستم...كلي چيز از شما ياد گرفتم...زنده باشيد.

مرغ آمین گفت...

ممنون شمیده
تشویقم کردی. یک روزی در یک مقاله از سوزان زونتاگ خواندم که یادداشت هایی که از کامو به جا مانده، ان چیزی که ما دلمان می خواهد توش نیست! یعنی ننوشته با فلان خانم چه سر و سری داشته یا نظرش راجع به سرو صداهایی که سارتر راه می اندازد چیست!
فقط مواد خام برای نوشته های خودش است.
بعد فکر کردم یک چیزی در بارهء حسادت ها و اسنوبیسم ویزجینیا ولف بنویسم!
جیزی که به قول زونتاگ خیلی ها خوششان می آید!

ناشناس گفت...

من هم ممنونم دوست من...خيلي عالي مي شود اگر اين كار را بكني...من كه از حالا بي اغراق چشم انتظار نوشتن اش مي مانم...بدون اغراق باز هم مي نويسم...از نوشته هاي تو خيلي مي آموزم.