مرد سالاری پنهان در زوایای مخفی وجود
عنوان دهن پرکن بالا را ندیده بگیرید، فرع بر موضوع است ولی ذهن مرا از دیروز مشغول کرده.
عنوان دهن پرکن بالا را ندیده بگیرید، فرع بر موضوع است ولی ذهن مرا از دیروز مشغول کرده.
موضوع ( ِ فوق)، کتاب "لاوینیا" است، نوشتهء جیوکوندا بلی، ترجمهء ملیحه محمدی، نشر چشمه چاپ دوم 1386 .
شناسنامهء کتاب بی اغراق شلخته است. روی جلد بیذوق و هیچ اطلاع فوری نه از اسم کتاب میدهد نه اسم نویسنده نه مترجم. اسباب تعجب است البته که این دیگر چطور طراحی برای جلد کتاب است. در شناسنامه میبینیم، عنوان کتاب به زبان اصلی Lavinia، و چند سطر پایین تر، نام اصلی کتاب Die Bewohnte Frau . ترجمه از زبان آلمانی به فارسی انجام شده است. در ویکی پدیا دیدم که عنوان انگلیسیاش، The Inhabited Woman است. اگر عنوان کتاب به زبان اصلی، یعنی اسپانیولی، Lavinia باشد، همینطوری نوشته میشود و قاعدتاً آدم باید بتواند در ویکی پدیا که عناوین آثار نویسنده را به اسپانیولی نوشته، پیدا کند، که من ندیدم. فرض را بر این گرفتم که ترجمهء عنوان کتاب به صورت مثلاً "زن ساکن" به فارسی جالب نمیشود و معنی یا منظور اصلی را نمیرساند و "لاوینیا" انتخاب شده که نام کاراکتر اصلی کتاب است. چه عیب دارد! ولی عنوان کتاب که آنقدر ریز نوشته شده، تأثیری در برانگیختن خوانندگان و خریداران ندارد!
من نمیدانم چه چیز باعث شد که کتاب را بخرم (سال 1387)، ولی خوشحالم که آن را خریدم و به شما هم توصیه میکنم آن را بخوانید.
داستان دیکتاتوری سوموزا در نیکاراگوا است و اوایل کتاب مردم در اعتراض به تقلب در انتخابات به خیابان میآیند و نظامیان، که حکومت را تقریباً در دست دارند، به مردم شلیک میکنند. در اواسط کتاب نطامیان قصد دارند که در حوزههای اقتصادی هم وارد شوند و میخواهندبه تأسیس کارخانه (نه خرید کارخانه بلکه تأسیس و رقابت با بخش خصوصی)، تأسیس بانک و غیره اقدام کنند. هنوز اشرافیت قدیمی آنها را به خود نمیپذیرد و فاصله را حفظ میکند...
گرچه این روزها داستانهای استالینی هم برای ما حدیثی مکرر است، این کتاب هم مکررات دیگری را برایمان زنده میکند. من پیشنهاد میکنم که بخوانید.
چاپ اول کتاب سال 1379بوده و زبان ترجمه بیشتر شبیه فارسی 1339 است.
اما برویم سر آن "مرد سالاری..." که عرض کردم. لاوینیا خانم، قهرمان کتاب، در یک ویلا تنها زندگی میکند و میشود گفت که تحمل مادرش را ندارد و پدر و مادرش از این که از آنها جدا شده و حالا جواب مردم را چی بدهند، دلخورند. دختر بالاخره به دلایلی تصمیم میگیرد در ضیافتهای طبقهء اجتماعی خود شرکت کند، به عبارتی مهمانی رفتن را از سر بگیرد. مادرش که خیلی از این خبر که غیر مستقیم شنیده خوش حال است، به دختر زنگ میزند و از او میخواهد جلوی مردم بهتر است که با هم بروند ... پس لااقل در کلوپ بیاید و پیش آنها بنشیند ... بعد از پایان مکالمه، اشک دختر در میآید که یک سال است به من زنگ نزده و حالا هم که زنگ زده، نگران قضاوت مردم است نه حال و احوال من (پدرش در این مدت چند بار زنگ زده و احوال پرسی کرده و پرسیده پول لازم ندارد؟)
پیش خودم فکر کردم چطور ممکن است یک مرد نویسنده جملات بعد از تلفن را بنویسد. فکر کردم امکان ندارد یک مرد چنین تجربه یا درکی داشته باشد، پس حتماً دلخوری بعد از تلفن را یک زن برای نویسنده تعریف کرده بوده است و حالا او توی کتابش گنجانده. رفتم سرچ کردم دیدم جیوکوندا اسم زن است! این بود که گفتم "مرد سالاری..."