کارکاه داستاننویسی اینترنتی زیر نظر منیرو روانیپور.
به نظر من که کار فوقالعادهای میآید. چرا هنوزصدای اغوال اینترنت در نیامده؟
پنجشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۷
گروه کولیها
شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۷
قصههای جزیره
بچهها به پدر مادرهایشان زنگ زدند و گفتند زود خودشان را برسانند. بعد وحشتزده کز کردند و لرزیدند و به صدای همهمه و شعار و بدو بیراه آن پایین گوش دادند تا قاضی برسد.
قاضی نصفه شبی با سمبهء پر زور رسید. چند تا لیچار بار افسرها کرد و دستور داد سرباز وظیفهها جلوی چشمهای ترسیدهء بچهها، افسرهای مافوق خود را که لباس سیویل تنشان بود، به قصد کشت بزنند. آنچنان تحقیرآمیز با سرهنگی که خبردار ایستاده سلام نظامی میداد، حرف زد که بچهها فکر کردند الان است که یک سیلی حوالهء فرمانده کند. گفت پدرتان را در میآورم که آبروی دولت مرکزی را میبرید.
به بچهها گفت، آدم حسابی به این جورجاها نمیآید. بچهها فکرکردند همیشه با صد، صد و پنجاه تاحل میشد، کی فکر میکرد کار به اینجا بکشد.
به مردم خشمگینی که آن پایین جمع شده بودند توپ و تشر زد و تهدید کرد که صدایتان در بیاید همهتان را میبریم آن جا که عرب نی میاندازد. و مردم عقب نشستند.
بچهها را انداختند توی یک اتاق پر از شپش. برایشان صورتجلسه تنظیم کردند که: تست الکل مثبت، تست مواد مخدر مثبت. رفتار خارج از اخلاق همراه با مقاصد مشکوک.
روزنامهها نوشتند چند مرد ناشناس به یک مهمانی که همگی در حال عملیات مشکوک بودند، وارد شدند و کلانتری محترم به موقع وارد عمل شد و از ادامهء اعمال شیطانی و سودجویی مردان ناشناس جلوگیری کرد.
پدر و مادر بچهها هنوز که هنوز است دنبال کار بچههایشان میدوند.
بقیه هم به خوبی و خوشی تحت نظام پاک و پاکیزه زندگی میکنند و دعاگوی پلیس و قاضی و سیستم قانونمند و وظیفهشناس هستند.
قاضی نصفه شبی با سمبهء پر زور رسید. چند تا لیچار بار افسرها کرد و دستور داد سرباز وظیفهها جلوی چشمهای ترسیدهء بچهها، افسرهای مافوق خود را که لباس سیویل تنشان بود، به قصد کشت بزنند. آنچنان تحقیرآمیز با سرهنگی که خبردار ایستاده سلام نظامی میداد، حرف زد که بچهها فکر کردند الان است که یک سیلی حوالهء فرمانده کند. گفت پدرتان را در میآورم که آبروی دولت مرکزی را میبرید.
به بچهها گفت، آدم حسابی به این جورجاها نمیآید. بچهها فکرکردند همیشه با صد، صد و پنجاه تاحل میشد، کی فکر میکرد کار به اینجا بکشد.
به مردم خشمگینی که آن پایین جمع شده بودند توپ و تشر زد و تهدید کرد که صدایتان در بیاید همهتان را میبریم آن جا که عرب نی میاندازد. و مردم عقب نشستند.
بچهها را انداختند توی یک اتاق پر از شپش. برایشان صورتجلسه تنظیم کردند که: تست الکل مثبت، تست مواد مخدر مثبت. رفتار خارج از اخلاق همراه با مقاصد مشکوک.
روزنامهها نوشتند چند مرد ناشناس به یک مهمانی که همگی در حال عملیات مشکوک بودند، وارد شدند و کلانتری محترم به موقع وارد عمل شد و از ادامهء اعمال شیطانی و سودجویی مردان ناشناس جلوگیری کرد.
پدر و مادر بچهها هنوز که هنوز است دنبال کار بچههایشان میدوند.
بقیه هم به خوبی و خوشی تحت نظام پاک و پاکیزه زندگی میکنند و دعاگوی پلیس و قاضی و سیستم قانونمند و وظیفهشناس هستند.
یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۷
؟
مجید اسلامی در مطلبی درد دل کرده که از اتهامات (دلایل؟) لغو نشریهاش، هفت، یکی این بوده: «...چاپ عكس بازیگر فاسد آمریكایی جانی دپ روی جلد...»
فکرکردم اگر یک مجلهای روی جلدش عکس سردار فاسد یا استاد فاسد دانشگاه زنجان را بیندازد، دَرَش را میبندند؟
فکرکردم اگر یک مجلهای روی جلدش عکس سردار فاسد یا استاد فاسد دانشگاه زنجان را بیندازد، دَرَش را میبندند؟
پست این طلبه را هم ببینید.
اشتراک در:
پستها (Atom)